جستجو در مقالات منتشر شده



لادن رضی کردمحله، مریم لاریجانی،
دوره ۵، شماره ۹ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

شناسایی و توسعه مشاغل سبز در حوزه کشاورزی و مرتع می ­تواند اقتصاد روستایی و محیط زیست را احیا کند. مشاغل سبز به­ عنوان راهکار اصلی برای حل بحران­ های جهان در اقتصاد و محیط زیست کنونی و حرکت به­ سوی اقتصاد پایدارتر و جامعه ­ای که محیط زیست نسل­ های کنونی و آینده را حفظ می­ کند مورد توجه سیاست­ گزاران قرار گرفته است. در این راستا، این مطالعه درصدد است با رویکرد تفسیرگرایانه و با استفاده از رهیافت چندعلتی، به مطالعه شناسایی و درجه ­بندی مشاغل سبز در  حوزه کشاورزی  و مرتع بپردازد. روش مطالعه کیفی و در چارچوب نظریه‌پردازی داده‌بنیاد-گرندد تئوری است. با توجه به ماهیت میان‌رشته‌ای موضوع، مصاحبه نیمه‌ساختاریافته، در سال ۱۳۹۵ با ۵۰ خبره محیط زیست در سازمان حفاظت محیط زیست، شهرداری، اعضاء هیأت علمی دانشگاه­ ها، سازمان جنگل­ ها، مراتع و آبخیزداری، ادارات جهاد کشاورزی و سازمان­ های مردم ­نهاد در مباحث مربوط به چگونگی اثر ارزش بر کنش، صورت گرفته است. نمونه، به‌صورت هدفمند و همراه با روش گلوله برفی انتخاب شده و مصاحبه‌ها تا حد اشباع نظری انجام شد. یافته‌های به‌دست‌آمده از تحلیل داده‌ها در این سه مرحله نشان می‌دهد که هم‌افزایی ابعاد اقتصادی، اجتماعی و محیط زیست می‌توانند منجر به شغل سبز شوند. شغل سبز، از عوامل زمینه‌ای و ساختاری تأثیر می­ پذیرد.

لیلا آندرواژ، ابراهیم آلبو نعیمی، ایمان قاسمی همدانی، زهرا عطف،
دوره ۷، شماره ۱۴ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده

صادرات یکی از متغیرهای اصلی تولید و درآمد ملی است. عملکرد صادرات نیز یکی از روش‌های اصلی برای تأمین درآمد و استفاده از ظرفیت‌های سرمایه‌گذاری می‌باشد. هدف از این تحقیق تبیین نقش عملکرد کارآفرینی و قابلیت‌های بازاریابی صادراتی بر عملکرد صادرات با نقش تعدیل‌کننده رقابت ناکارآمد می‌باشد. این پژوهش از نوع کاربردی مبتنی بر هدف بوده و از نظر گردآوری داده‌ها، مطالعه‌ای توصیفی است. جامعه­ ی آماری پژوهش کلیه ­ی مدیران ثابت و معاونان شرکت‌های صادرکننده پسته استان کرمان در سال ۱۳۹۸ به تعداد ۲۸۰ نفر می‌باشد. حجم نمونه با استفاده از جدول گرجسی مورگان برابر با ۱۶۲ نفر برآورد گردید. پس از تجزیه و تحلیل داده‌ها مشخص شد عملکرد کارآفرینانه و بازاریابی صادراتی بر عملکرد صادرات تأثیر معنی ­داری دارد. همچنین نقش تعدیل‌گر رقابت ناکارآمد در تأثیر بازاریابی صادراتی بر عملکرد صادرات اثبات گردید. لذا، پیشنهاد می‌گردد که مدیران شرکت‌های صادرکننده پسته در جهت افزایش سطح قابلیت‌های بازاریابی صادراتی تلاش کنند تا از این طریق زمینه برای افزایش همکاری و شناخت رقابت ناکارآمد فراهم شود.

کمال عطایی سلوط،
دوره ۹، شماره ۱۷ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده

چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: تحقق کشاورزی دانش­بنیان در دوران کشاورزی سنتی به کشاورزی مدرن صورت می‌گیرد. در این مرحله، از یک سو توسعه اقتصاد کشاورزی مستلزم دانش علمی است و از سوی دیگر، زمینه علم و تکنولوژی هنوز نسبتاً ضعیف است. از این رو، فرآیند ایجاد اقتصاد کشاورزی دانش­بنیان را باید یک فرآیند بلندمدت دانست. اهداف توسعه کشاورزی سبز و توسعه کشاورزی پایدار، دقیقا مترادف با اقتصاد دانش­بنیان است چرا که این دانش می‌تواند سیستم‌های پشتیبان تصمیم­گیری در زمینه‌های مختلف اقتصادی برای ایجاد ارزش افزوده ایجاد کند. به دلیل گسترش و نفوذ اینترنت در بین آحاد جامعه، شرکت‌های استارتاپی در دهه ­های گذشته، رشد چشمگیری داشته ­اند. با توجه به اینکه پارک­های علم و فناوری قدمت بسیار زیادی ندارند، مطالعات پیرامون ارزیابی عملکرد آنها یا واحد فناور مستقر در آنها معدود است.
مواد و روش ­ها: بر این اساس پژوهش حاضر به بررسی عملکرد رقابتی ۴۶ واحدهای فناور مستقر در مرکز رشد شهرستان ساری با اقتباس از شاخص ارائه شده در محاسبه شاخص توسعه انسانی (HDI) سازمان ملل متحد، پرداخته است. متغیرهای بکار رفته در این شاخص تعدیل شده، شامل: دستاوردهای فناوری (علمی و فنی)، شاخص فعالیت­های اقتصادی و تجاری‌سازی دستاوردها (اقتصادی)، شاخص برنامه‌ریزی و مدیریت منابع انسانی (گروه کاری) و شاخص تعامل با مرکز رشد و واحدهای فناور مستقر (تعامل و هم‌افزایی) است.
یافته‌ها: نتایج مطالعه نشان داد که هیچ کدام از واحدهای فناور در گرید A که امتیاز بالای ۰/۷۵ را شامل می‌شود کسب نکرده­اند، به عبارتی دیگر، میانگین هندسی امتیازات کسب شده ­ی واحدهای فناور در هر یک از محورها در مقام مقایسه با سایر واحدهای فناور عالی نبوده است. همچنین، رتبه‌های دوم و سوم عملکرد، مربوط به استارتاپ‌های بخش کشاورزی بوده و اکثریت واحدهای فناور (۵۸ درصد)، امتیازی بین ۰/۲۵ تا ۰/۵ کسب کردند که خیلی مناسب نیست و حتی ۳۶ درصد از واحدهای فناور امتیازی کمتر از این بازه کسب کردند. از دیگر نتایج پژوهش حاضر، مشخص شد که ۸۵ درصد از واحدهای فناور در محور برنامه­ریزی و مدیریت منابع انسانی و نیز محور فعالیت‌های اقتصادی و تجاری‌سازی دستاوردها در گرید C و D جای دارند یعنی امتیازی بین صفر تا ۰/۵ را کسب کردند. با توجه به نتایج پژوهش، اختلاف چندانی در بین میانگین امتیازات واحدهای فناور بخش‌های مختلف صنعت، کشاورزی و خدمات مشاهده نشده است.
نتیجه‌گیری: پیشنهاد م ی­شود که یک برنامه توانمندسازی متناسب با اجزا هر یک از محورهای ۴ گانه تعریف شود تا سهم بیشتری از واحدهای فناور در گرید A و B جای گیرند. همچنین با برگزاری دوره­ های آموزشی مناسب و نیز استفاده از خدمات منتورینگ کارآمد، بتوان توانمندی‌های واحدهای فناور در محور برنامه­­ ریزی و مدیریت منابع انسانی و نیز محور فعالیت‌های اقتصادی و تجاری‌سازی دستاوردها را ارتقا بخشید.

لیلا جباری، حسن منطق،
دوره ۹، شماره ۱۸ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: سازمان‌ها برای انجام پروژه‌های مدیریت دانش، نیازمند تدوین استراتژی مدیریت دانش هستند. با توجه به نقش و اهمیتی که صندوق حمایت از توسعه صنعت زنبورداری کشور در توسعه و پیشرفت زنبورداری کشور دارد، این مطالعه به دنبال تدوین استراتژی دانش برای این سازمان است.
مواد و روش­ ها: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است که با استفاده از روش ترکیبی (کیفی و کمی) و ابزار پرسش نامه و مصاحبه در چارچوب الگوی مفهومی تحقیق انجام شد. همچنین، جامعه آماری تحقیق نیز شامل دو گروه بودند. گروه اول کارکنان صندوق حمایت از توسعه زنبورداری به تعداد ۱۶ نفر و گروه دوم مدیران، کارشناسان و خبرگان و صاحبنظران حوزه زنبورداری به تعداد ۸ بودند که با استفاده از تکنیک دلفی، مصاحبه و پرسش نامهای در اختیار آنان قرار گرفت. 
یافتهها: در این مقاله با استفاده از شاخص‌های مدل سازمان بهرهوری آسیایی ابعاد "رهبری، فرآیندها، افراد، فناوری، فرآیندهای دانشی، یادگیری و نوآوری و نتایج مدیریت دانش" در سازمان مذکور مورد ارزیابی قرار گرفت. با توجه به نتایج پرسش نامهها، امتیاز سازمان زنبورداری که حاصل نمرات ابعاد فوق بود برابر ۱۱۳/۶ به دست آمد. نمره به‌دست‌آمده نشان داد که میزان آمادگی صندوق زنبورداری در زمینه مدیریت دانش در سطح دوم یعنی «شروع» قرار دارد.
نتیجه‌گیری: نتایج ارزیابی صندوق از دیدگاه دانشی (K-SWOT) نشان داد صندوق از نظر عوامل داخلی (ضعف و قوت) دارای تا حدودی قوت است. ولیکن صندوق از لحاظ عوامل خارجی (فرصت و تهدید) تا حدودی از یک موقعیت متعادل (حد وسط) برخوردار است یعنی در استفاده از فرصت‌ها و پرهیز از تهدیدها تقریباً در حد وسط و شکننده قرار دارد؛ بنابراین ضروری است توسط مدیران صندوق تمهیداتی اندیشیده شود.

رقیه رحمانی فیروزی، علی اکبر آقاجانی افروزی، علی احمدی فیروزجائی،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۵-۱۴۰۲ )
چکیده

چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: بحران­ همه‌گیری ویروس کووید-۱۹، حیات و بقای کسب‌وکارهای کوچک و متوسط را مورد تهدید جدی قرار داده است. به­ طوری که آنها برای بقا و حیات خود در این دوران از رویکردهای گوناگونی از جمله رویکرد نوآوری بهره­ گرفتند. کسب‌وکارهای کوچک و متوسط حوزه صنایع غذایی و تبدیلی کشاورزی نیز از قاعده مستثنی نبودند. مطالعه حاضر به ­دنبال این بوده است تا در درجه اول وضعیت نوآوری و قابلیت نوآوری را در سطح این کسب‌وکارها مورد مطالعه قرار دهد و سپس، تغییرات نوآوری محصول و بازاریابی در شرایط همه‌گیری کووید-۱۹ را بر اساس نوآوری‌های سازمانی و فرآیند و قابلیت نوآوری تبیین نماید.
مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر از نوع پژوهش‌های توصیفی همبستگی است که با استفاده از تکنیک پیمایش میدانی در سطح حدود ۵۰۰ کسب‌وکار کوچک و متوسط در حوزه صنایع غذایی و تبدیلی کشاورزی در سطح استان مازندران در راستای دستیابی به اهداف پژوهش به اجرا درآمد. براساس جدول کریسی و مورگان و به­روش تصادفی ۲۱۷ کسب‌وکار به­ عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ساختارمند در قالب طیف لیکرت پنج گزینهای بود که سؤالات آن از دو مطالعه گوندی و همکاران در سال ۲۰۱۱ و جایانی راجاپاتیرانا در سال ۲۰۱۸ اقتباس و استخراج شد. پاسخگویان شامل صاحبان کسب‌وکارها بودند که جمع ­آوری داده‌ها در میان آنها از طریق ایمیل و همچنین پرسش گری انجام گرفت.
یافته‌ها: میزان برخورداری صنایع مورد مطالعه از قابلیت نوآوری در حد خوب ارزیابی شد. کسب‌وکارهای مورد مطالعه در شرایط همه‌گیری کووید-۱۹ از نوآوری‌های بازاریابی در حد خوب و از نوآوری‌های سازمانی، فرآیند و محصول در حد متوسط بهره گرفتند. "استفاده از تکنیک‌ها یا رسانه‌های جدید برای تبلیغ محصولات"، "توزیع مسئولیت‌ها و استفاده از رویکرد مشارکتی در تصمیم‌گیری"، "تحول در فرآیندهای ساخت و تولید"، "افزایش کیفیت محصولات تولیدی از طریق استفاده از مواد اولیه با کیفیت" به­ترتیب به ­عنوان مهمترین اقدامات نوآورانه انجام­گرفته در حوزه بازاریابی، سازمانی، فرآیند و محصول شناسایی و معرفی شدند. سه متغیر نوآوری فرآیند، نوآوری سازمانی و قابلیت نوآوری در مجموع توانستند ۶۲ درصد از تغییرات نوآوری محصول و ۲۷ درصد از تغییرات نوآوری بازاریابی را تبیین نمایند. نوآوری سازمانی به­ عنوان مهمترین متغیر تأثیرگذار بر نوآوری بازاریابی معرفی شد. قابلیت نوآوری هم به­ عنوان مهمترین متغیر مؤثر بر نوآوری محصول معرفی شد.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر، بهتر است کسب‌وکارهای کوچک و متوسط در حوزه صنایع غذایی و تبدیلی کشاورزی برای بقا و رشد در شرایط کووید ۱۹ و شرایط مشابه بر نوآوری‌های محصول و بازاریابی تکیه کنند. پیش ­شرط اصلی عملیاتی­ شدن نوآوری محصول در صنایع مورد مطالعه، بهبود قابلیت نوآوری در این کسب‌وکارها است و پیش‌شرط اصلی عملیاتی­ شدن نوآوری بازاریابی در صنایع مورد مطالعه، ارتقای سطح نوآوری سازمانی در میان این کسب‌وکارها است. تجربیات حاصل از مطالعه حاضر می‌تواند راهنمای ارزشمندی برای سیاستگزاران، کارگزاران و صاحبان کسب‌وکارها برای فراهم ­نمودن زیرساخت‌ها و مقدمات مورد نیاز در اجرایی­ نمودن مؤلفه‌های پدافند غیرعامل برای مواجهه با بحران‌های مشابه باشد.




فاطمه حسابی، اسماعیل جعفرپناه، عباس کارشناس، محمد حسن احمدزاده،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه و هدف: بخش کشاورزی به­‌عنوان یکی از ظرفیت‌های بالقوه و مهم می‌تواند در فرآیند توسعه اقتصادی کشور نقش بی‌بدیلی ایفا کند. به‌کارگیری فناوری در این حوزه نقش بسیار مهمی در افزایش تولید، ارتقای بهره‌وری و دستیابی به بازارهای جهانی ایفا می‌کند. پیشرفت‌ در فناوری‌های نوظهور موجب تغییر پارادایم در حوزه کشاورزی شده است. در حال حاضر، این انقلاب که بر پایه فناوری‌های دیجیتال است به­ عنوان راه‌حلی برای تحول در حوزه کشاورزی به روشی انعطاف‌پذیر و پایدار در نظر گرفته می‌شود. هدف این پژوهش، بررسی روندهای فناورانه و کارکرد آن‌ها در زنجیره کشاورزی جهت گذار موفقیت‌آمیز به ­سمت کشاورزی هوشمند است.
مواد و روش‌‌ها:  این پژوهش از نظر هدف کاربردی است و با استفاده از روش مرور نظام‌مند به تحلیل پژوهش‌های انجام ­شده در حوزه کشاورزی می‌پردازد. جامعه آماری این پژوهش تمامی مقالاتی که به زبان انگلیسی در حوزه موضوعی کشاورزی هوشمند در بازه زمانی ۲۰۱۱-۲۰۲۲ و در پایگاه WoS و Scopus  به چاپ رسیدند، است. ۳۲۵۷ مقاله در مرحله اول شناسایی و برای تحلیل علم‌سنجی وارد نرم‌افزار Vosviewer (۱,۱۶.۰۹) شد. سپس با استفاده از سوال پژوهش و رویکرد پریسما ۳۳ مقاله برای مطالعه تمام متن در بخش کیفی پژوهش انتخاب شد.
یافته‌ها: در بخش تحلیل استنادی اسناد با استفاده از نقشههای دانشی، روند رشد مقالات علمی این حوزه، تعیین مجلات، مراکز تحقیقاتی و کشورهای فعال، تعیین نویسندگان با بیشترین مقالات، شناسایی شبکههای علمی و ارزیابی میزان مرجعیت آن‌ها شناسایی شد. در بخش کیفی نیز مطالعه پژوهش‌ها، اینترنت اشیاء را به­ عنوان مهم‌ترین حوزه فناورانه در بخش کشاورزی نشان می‌دهد. فناوری‌های هوش مصنوعی، یادگیری ماشین، کلان داده، زنجیره بلوکی، شبکه حسگرهای بی‌سیم، سنجش از راه دور، حسگرها، رایانش در ابر، مه و لبه، شبکه گسترده کم‌مصرف به­عنوان فناوری‌های همگرا، شناسایی و در چهار دسته‌ جمع‌آوری داده‌ها، محاسبات و ارتباطات، امنیت و یکپارچگی داده‌ها و پیش‌بینی و یادگیری طبقه‌بندی شدند. انتظار می‌رود، دانش خلق­ شده به­عنوان مبنایی مهم برای مدیران و سیاست‌گذاران در جهت اثرگذاری مطلـوب بـر اسـتراتژی‌هـا، سیاست‌ها و برنامههای توسعهای حوزه کشاورزی قرار گیرد.
نتیجه‌‌گیری: با توجه به روندهای شناسایی­ شده، دولت با اتخاذ اقدامات و ایجاد بسترهای مناسب نظیر توسعه زیرساخت‌های فنی، زیرساخت انسانی، حمایت از تحقیقات و توسعه، تشویق به کشاورزی هوشمند، حمایت مالی و توسعه بازارهای تضمینی می‌تواند به توسعه کشاورزی هوشمند و افزایش بهره‌وریِ این حوزه کمک کند و در نهایت به توسعه پایدار و افزایش توانمندی‌های کشور منجر شود.

 

شهرزاد شاه بیکی، سعید جعفری تیتکانلو،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده

چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: شرکت‎ های دانش بنیان به‌عنوان محرک‎ های چرخ اقتصاد کشورها‎ی توسعه‌یافته و درحال‌توسعه شناخته می‌شوند. عملکرد این شرکت‎ ها به‎ خصوص در بخش کشاورزی بر عملکرد آینده اقتصاد کشور تأثیرگذار است. ازاین‌رو بررسی عوامل مؤثر بر عملکرد مالی، به‌عنوان مهم‌ترین شاخص در ارزیابی عملکرد شرکت ‎ها، همواره موردتوجه بوده است. در کنار عوامل خارجی و شرایط اقتصادی، اجتماعی، اقلیمی و سیاست‎ ها و برنامه‌ریزی‌های حمایت از این شرکت‎ ها عوامل مدیریتی نیز تأثیر به‎ سزایی بر عملکرد مالی آنها دارد. سازمان ها در استفاده از منابع خود سیاست‎ ها و استراتژی‎ های متفاوتی اتخاذ می‌کنند همچنین انتخاب راهبردهای مناسب، شرکت‎ ها را در مسیر درست پیشرفت و توسعه قرار می ‎دهد. در دنیای دانش‌محور امروز، اثر دانش و مدیریت دانش بر عملکرد شرکت‎ ها برای نخبگان پوشیده نیست. استراتژی‎ های مدیریت دانش را می ‎توان به‌عنوان برنامه ‎های خاصی درک کرد که برای کمک به سازمان برای مدیریت اطلاعات، داده ‎ها و دانش به نفع خود سازمان و ذی‌نفعان آن طراحی شده است به‌کارگیری استراتژی بهره‎ برداری دانش، دانش موجود را در عرصه بهره ‎برداری قرار می ‎دهد و استراتژی اکتشاف دانش با کشف دانش پنهان، مسیر توسعه و پیشرفت را هموار می ‎سازد. از سویی عصر حاضر، عصر نوآوری و قابلیت‎ های نوآوری است که سازمان با استفاده از آن پیشرفت و توسعه خود را امکان‎ پذیر‎تر می‎ سازد. از سوی دیگر پایداری و ایجاد مزیت رقابتی مشترک، سازمان‎ ها را به‎ سمت تعهداتی در قبال مسئولیت زیست‌محیطی، اجتماعی و اقتصادی برده است، این در حالی است که مهم‌ترین عملکرد مورد انتظار سرمایه‌گذاران، عملکرد مالی شرکت است. ازاین‌رو تمایل و اصرار واحدهای تجاری بر ایفای مسئولیت اجتماعی شرکتی در ابعاد محیطی، اجتماعی و اقتصادی و تأثیر قابل‌توجهی که بر محبوبیت و عملکرد مالی آنها دارد جلب شده است. در این‌بین استفاده هم‌زمان از هر دو استراتژی بهره‌برداری و اکتشافی مدیریت دانش که به "دو سوتوانی"معروف است و اثر میانجی‎ گری عوامل تأثیرگذاری چون؛ قابلیت ‎های نوآوری و مسئولیت اجتماعی شرکتی، بر عملکرد مالی می‌تواند چالشی باشد که شرکت‎ های دانش بنیان کشاورزی در عصر جدید برای ایجاد مزیت رقابتی پایدار با آن روبه‌رو هستند؛ بنابراین این پژوهش باهدف بررسی اثر استراتژی‎ های مدیریت دانش بر عملکرد مالی و نیز بررسی نقش میانجی‌گری قابلیت‎ های نوآوری و مسئولیت‌پذیری اجتماعی شرکتی در تأثیر استراتژی‎ های مدیریت دانش بر عملکرد مالی شرکت‎ های دانش بنیان کشاورزی خراسان شکل‌گرفته است.
مواد و روش ‎ها: جامعه آماری پژوهش مدیران شرکت‎ های دانش بنیان کشاورزی خراسان بالغ بر۲۰۰ نفر بودند. نمونه‎ گیری به ‎روش تصادفی ساده با حجم نمونه ۱۲۷ نفر باتوجه ‌به جدول مورگان انجام شد. از پرسشنامه مستخرج از مقالات (González-Ramos, Guadamillas, et al., ۲۰۲۳; Ramos et al., ۲۰۱۸) جهت گردآوری داده ‎ها استفاده گردید. روایی صوری پرسشنامه توسط نخبگان علمی و اساتید دانشگاهی و روایی همگرا و واگرایی آن با استفاده از روش ‎های فورنل و لارکر وHTMT تأیید شد و همچنین پایایی پرسشنامه بر اساس ضرایب آلفای کرونباخ و پایایی مرکب مورد تأیید گردید. تحلیل‌های آمار توصیفی با استفاده از نرم‌افزار SPSS۲۷ استفاده گردیده است. با توجه بـه نرمـال نبـودن توزیـع داده‌هـا، کـه از طریـق انجـام آزمـون کولمـوگرف ـ اسـمیرنوف و بـا اسـتفاده از نرم‌افـزار SPSS۲۷ آزمـون گردیـد، روش حـداقل مربعـات و یا مدل سـازی معـادلات سـاختاری مبتنـی بـر واریـانس بـرای آزمـون فرضـیات و مـدل جزئی مفهـومی پـژوهش انتخـاب گردیـد.
یافته ‎ها: در این پژوهش با ضریب اطمینان ۹۵درصد استراتژی ‎های مدیریت دانش، قابلیت‎ های نوآوری و مسئولیت اجتماعی شرکتی هرکدام به‎ طور مستقیم در جهت مثبت بر عملکرد مالی شرکت ‎های دانش بنیان کشاورزی اثر مثبت و معناداری دارند و ضرایب معناداری آنها به ‎ترتیب ۲/۱۱، ۳/۱۸، ۲/۱۶ است. قابلیت ‎های نوآوری اثر استراتژی‎ های مدیریت دانش بر عملکرد مالی را با ضریب معناداری ۲/۸۴ میانجی‌گری می ‎کنند و همچنین میانجی‌گری مسئولیت اجتماعی شرکتی در اثر استراتژی ‎های مدیریت دانش بر عملکرد مالی با ضریب معناداری ۲/۰۹ مورد تأیید قرار گرفت. در پژوهش انجام شده اثر مسئولیت اجتماعی شرکتی بر قابلیت‎ های نوآوری در جهت مثبت با ضریب معناداری ۳ مورد تأیید قرار گرفت.
نتیجه‎ گیری: با توجه ‌به یافته ‎ها مدل مفهومی پژوهش تأیید شد و شرکت ‎های دانش بنیان کشاورزی برای حفظ بقا و پیشرفت، با نظر به اهمیت اتخاذ استراتژی‎ های مدیریت دانش درست و متناسب با موقعیت و قابلیت‌های خود، می‎ توانند فضایی برای افزایش ظرفیت و توانایی نوآوری در جهت توسعه و پیشرفت ایجاد کنند؛ این امر با توجه ‌به نیازهای برآورده نشده بازار موجود ممکن خواهد بود. همچنین در کنار افزایش قابلیت‎ های نوآوری در محصول و فرایندها؛ با بهبود، اصلاح و توسعه محصولات موجود و جدید در راستای پیشتازی نسبت به رقبای خود، و به‌موازات پایبندی به مسئولیت اجتماعی شرکتی، با ورودی‌هایی با ضرر زیست‌محیطی کمتر و تولید محصولی با کمترین تأثیرات منفی بر محیط‌زیست، ارائه دست مزدهای منصفانه، توجه به حقوق و مطالبات مردم منطقه به‎ جهت ایجاد مزیت مشترک با دیگر ذی‌نفعان، اثر پایدارتر و بیشتری بر عملکرد مالی خود داشته باشند. همچنین پیشنهاد می‌شود مدیران شرکت‌های دانش‌بنیان کشاورزی در یک محیط کاری حمایت‌کننده، کارکنان را تشویق به توسعه و ادغام فعالیت‌های اکتشافی و بهره‌برداری مدیریت دانش کنند. آنها همچنین با استفاده از کانال‌های توزیع جدید و نیز تجاری‌سازی محصولات جدید می‌توانند عملکرد مالی شرکت را افزایش دهند.

ذکتر طاهر عزیزی خالخیلی، دکتر میثم منتی زاده، دکتر فاطمه رزاقی بورخانی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه و هدف: توسعه روستایی، توسعه کشاورزی پایدار و تأمین امنیت غذایی پایدار جامعه مستلزم حفاظت از منابع پایه است. الگوی کشت محصولات کشاورزی نقش بسیار مهمی در حفظ کیفیت این منابع دارد. در طول چند دهه اخیر، علاوه بر تغییرات اقلیمی، الگوی کشت نادرست باعث تخریب منابع آب و خاک و ریسک درآمدی بالاتر کشاورزان در سطح کشور شده است. مطابق تأکید اسناد بالادستی، وزارت جهاد کشاورزی با تدوین و ابلاغ الگوی کشت متناسب مناطق مختلف کشور مبتنی بر آمایش سرزمینی در تلاش است تا با تغییر الگوی کشت زراعی و باغی، دستیابی به خودکفایی و امنیت غذایی و درآمد کشاورزی پایدار از طریق مدیریت صحیح و بهینه منابع پایه تسهیل گردد. در این راستا، در پژوهش حاضر ضمن تبیین میزان تمایل کشاورزان به اجرای الگوی کشت پیشنهادی استان، عوامل مؤثر بر آن نیز از طریق تحلیل علّی شناسایی شده است.
مواد و روش­ها: این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر نوع تحقیق، کمّی و با استفاده از فن پیمایش و ابزار پرسشنامه انجام شد. جامعه آماری مورد مطالعه کشاورزان شهرستان ساری در استان مازندران به تعداد ۴۴۱۷۳ نفر بودند. تعداد نمونه با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه کرجسی و مورگان، ۳۳۸ نفر محاسبه شده و برای نمونه‌گیری از روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌بندی ­شده استفاده شد. روایی صوری پرسش نامه توسط اساتید دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری و کارشناسان جهاد کشاورزی استان و پایایی آن توسط یک مطالعه راهنما و آزمون آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج تحقیق نشان داد که کشاورزان متمایل به اجرای الگوی کشت پیشنهادی استان در سطح مزارع و باغات خود بودند. کشاورزان به کشت ارقام متحمل به خشکی، پرمحصول و زودرس محصولات مختلف (مثل برنج و گندم)، استفاده از شیوه ­های آبیاری تحت فشار (بارانی، قطره­ای، نواری)، به ­کارگیری ارقام و بذرهایی با  مصرف کم آب، کشت دانه ­های روغنی (مثل کلزا، سویا، آفتاب­گردان و گلرنگ)، تمایل بیشتری داشتند. کمترین میزان تمایل کشاورزان نیز به کشت برنج به ­صورت خشکه­کاری، کشت نباتات علوفه‌ای کم آب­ بر (مثل تریتیکاله و سورگوم)، و  کشت حبوبات در مناطق دیم بود. کشاورزان نگرش مساعدی به الگوی کشت پیشنهادی داشته و ضمن تأکید بر متناسب ­بودن آن با شرایط آب و هوایی و دانش بومی خود، اعتقاد داشتند که این الگوی کشت می­ تواند به حفاظت از منابع آب و خاک کمک کرده و تولید و درآمد پایدار آن­ها را تضمین نماید. نتایح تحلیل علّی حاکی از آن بود که حمایت‌های محیطی، نگرش، دانش فنی، میزان ارتباط با کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی، و هنجارهای اجتماعی مساعد، در مجموع توانستند ۳۸ درصد از تغییرات در تمایل کشاورزان به اجرای الگوی کشت پیشنهادی استان را پیش­بینی نمایند. هنجارهای اجتماعی، خودکارآمدی و حمایت محیطی نیز بر نگرش کشاورزان به الگوی کشت پیشنهادی مؤثر بودند. همچنین، خودکارآمدی از یک سو متأثر از دانش فنی کشاورزان بوده و از سوی دیگر بر روی نگرش کشاورزان به تغییر الگوی کشت مؤثر بود. بدین معنا که ارتقای دانش فنی به افزایش احساس توانمندی در اجرای الگوی کشت پیشنهادی کمک کرده و منجر به نگرش مساعد نسبت به آن شده است.
نتیجه‌گیری: برنامه تغییر الگوی کشت زمانی می‌تواند موفق باشد که متناسب با شرایط مزرعه‌ای و خواست کشاورزان باشد. ارزیابی دوره‌ای این برنامه از دیدگاه مخاطبان اصلی آن، یعنی کشاورزان و روستائیان می‌تواند بازخوردهای مناسبی جهت اصلاح و بهبود برنامه در سال‌های آتی ارائه دهد. از آنجائی ­که تغییر الگوی کشت صرفاً فنی نبوده و دارای ابعاد و زمینه‌های اجتماعی-اقتصادی متعددی می‌باشد، زمان­بر بوده و نیاز به پشتیبانی و حمایت‌های محیطی دارد. بر مبنای نتایج تحقیق، پشتیبانی اعتباری، مالی و ساختاری از قشر کشاورزان، بهره‌گیری از ظرفیت کشاورزان پیشرو و افراد مرجع روستایی برای تشویق سایرین، ارتقای دانش فنی آنها از طریق برنامه‌های آموزشی-ترویجی، گسترش ارتباطات کشاورزان با کارشناسان کشاورزی در سطح مزرعه، می‌تواند کشاورزان را ترغیب به اجرای الگوی کشت پیشنهادی استان در سطح مزارع نماید. در واقع، حمایت ­های دولتی از طریق اعطای وام­ های بانکی کم­بهره بلندمدت ضمن جبران کاهش درآمد مقطعی عدم کشت محصولات آب­دوست، به کشاورزان کمک می­کند تا اقدامات حفاظتی آب و خاک بیشتری مثل آبیاری تحت فشار را در سطح مزرعه خویش اجرا کنند. همراه ­سازی نخبگان و رهبران روستایی با برنامه تغییر الگوی کشت در نشر و مقبولیت اجتماعی آن تأثیرگذار خواهد بود. اجرای آزمایشی برنامه الگوی کشت جدید در سطح مزارع کشاورزان پیشرو، انتخاب و ترویج مزارع نوآور و بهره­ور در این زمینه، معرفی سایت ­های الگویی و نمونه با حضور محققان و مروجان، به گسترش الگوی کشت در سطح منطقه کمک خواهد کرد. بنابراین، اجرای برنامه­ های انتقال یافته­ تحقیقاتی و روز مزرعه با محوریت تغییر الگوی کشت و معرفی کشت ­های جایگزین نیز بایستی در دستور کار قرار گیرد.
 


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به راهبردهای کارآفرینی در کشاورزی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Entreneurship and Agriculture

Designed & Developed by: Yektaweb