جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای احمدی

علی احمدی فیروزجائی، لیلی احمدی، حمیده خلج، علی اکبر آقاجانی افروزی،
دوره ۹، شماره ۱۷ - ( بهار و تابستان ۱۴۰۱ )
چکیده

چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: کسب­وکارهای کشاورزی متعارف به علت استفاده بیش از حد از نهاده ­های خارجی تهدید­کننده خدمات اکوسیستم، سلامت محیط زیست و حیات بشر هستند. پافشاری بر ادامه این نوع کسب‌وکارها از یک سو معاش پایدار مردم روستایی را به خطر انداخته و از سوی دیگر حیات و سلامت جامعه شهری را نیز تهدید خواهد کرد؛ لذا برای مقابله با این تهدیدات پیشرو ایجاد و توسعه کسب­وکارهای کشاورزی مبتنی بر رویکرد ارگانیک ضرورتی اجتناب­ ناپذیر به حساب می­ آید. پژوهش حاضر به دنبال این بوده تا ابتدا چالش­های ایجاد و توسعه کسب‌وکار تولید گندم ارگانیک را شناسایی و اولویت­ بندی کند و سپس راهکارهای مناسب برای برطرف کردن این موانع و چالش­ها را معرفی کند.
مواد و روش­ ها: مطالعه حاضر برای شناسایی و اولویت­ بندی موانع و راهکارها از تکنیک دلفی بهره گرفته است. با استفاده از روش نمونه­ گیری گلوله­ برفی، تعداد ۲۱ نفر از متخصصان جهاد کشاورزی استان مرکزی به عنوان خبرگان مشارکت کننده در دو مرحله اجرای تکنیک دلفی انتخاب شدند. داده ­های حاصل از مصاحبه نیمه-ساختارمند مربوط به مرحله اول با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا کدگذاری و طبقه­ بندی شدند و سپس در قالب پرسشنامه طیف لیکرت تدوین و برای تعیین میزان اهمیت، مجدداً برای پاسخگویان ارسال شدند. برای پایان دادن به مراحل تکنیک دلفی از شاخص ضریب تغییرات و برای اولویت­ بندی متغیرها از شاخص وزن نرمال شده بهره گرفته شد.
یافته­ ها: نتایج نشان داد که فقدان سرمایه اولیه، فقدان حمایت دولت از تولید گندم ارگانیک به دلیل غلبه سیاست خودکفایی، بازاریابی نامناسب، دانش و مهارت ناکافی و انگیزه پایین کشاورزان در کنار دوره طولانی گذار به کشت ارگانیک و نبود پوشش بیمه ­ای مناسب به ترتیب به عنوان مهمترین چالش­ها معرفی شدند و مواردی چون تشکیل تعاونی تولید گندمکاران، پرداخت تسهیلات کم بهره، آموزش و ترویج، بیمه محصول و خرید تضمینی در کنار عرضه نهاده ­های مورد نیاز به ترتیب به عنوان مهمترین راهکارها معرفی شدند. 

نتیجه­ گیری: در مطالعه حاضر مشکلات اقتصادی و سیاستی یعنی سرمایه اولیه ناکافی و فقدان حمایت دولت از تولید گندم ارگانیک به دلیل غلبه سیاست خودکفایی به ترتیب به عنوان مهمترین چالش­های ایجاد و توسعه کسب‌وکار تولید گندم ارگانیک معرفی شده­ اند. چالش­های دیگر، از جمله مشکلات بازاریابی، شناختی و روانشناختی تحت الشعاع این دو مسئله شکل گرفته و در جایگاه­های بعدی قرار گرفتند. نکته جالب توجه این است که با توجه به چالش­های مطرح شده، یک راهکار اجتماعی یعنی سازماندهی گندمکاران در قالب یک تعاونی تولید به عنوان اولین و مهمترین راهکار برای مقابله با چالش­ها معرفی شده است؛ به طوری که سایر اقدامات دیگر مانند پرداخت تسهیلات، برگزاری دوره ­های آموزشی و ترویجی، بیمه محصول، خرید تضمینی محصول و تأمین و تهیه نهاده ­ها در بطن آن و از طریق آن تسهیل، تسریع و اجرایی می ­شوند.

رقیه رحمانی فیروزی، علی اکبر آقاجانی افروزی، علی احمدی فیروزجائی،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( بهار و تابستان ۱۴۰۲ )
چکیده

چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: بحران­ همه‌گیری ویروس کووید-۱۹، حیات و بقای کسب‌وکارهای کوچک و متوسط را مورد تهدید جدی قرار داده است. به­ طوری که آنها برای بقا و حیات خود در این دوران از رویکردهای گوناگونی از جمله رویکرد نوآوری بهره­ گرفتند. کسب‌وکارهای کوچک و متوسط حوزه صنایع غذایی و تبدیلی کشاورزی نیز از قاعده مستثنی نبودند. مطالعه حاضر به ­دنبال این بوده است تا در درجه اول وضعیت نوآوری و قابلیت نوآوری را در سطح این کسب‌وکارها مورد مطالعه قرار دهد و سپس، تغییرات نوآوری محصول و بازاریابی در شرایط همه‌گیری کووید-۱۹ را بر اساس نوآوری‌های سازمانی و فرآیند و قابلیت نوآوری تبیین نماید.
مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر از نوع پژوهش‌های توصیفی همبستگی است که با استفاده از تکنیک پیمایش میدانی در سطح حدود ۵۰۰ کسب‌وکار کوچک و متوسط در حوزه صنایع غذایی و تبدیلی کشاورزی در سطح استان مازندران در راستای دستیابی به اهداف پژوهش به اجرا درآمد. براساس جدول کریسی و مورگان و به­روش تصادفی ۲۱۷ کسب‌وکار به­ عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ساختارمند در قالب طیف لیکرت پنج گزینهای بود که سؤالات آن از دو مطالعه گوندی و همکاران در سال ۲۰۱۱ و جایانی راجاپاتیرانا در سال ۲۰۱۸ اقتباس و استخراج شد. پاسخگویان شامل صاحبان کسب‌وکارها بودند که جمع ­آوری داده‌ها در میان آنها از طریق ایمیل و همچنین پرسش گری انجام گرفت.
یافته‌ها: میزان برخورداری صنایع مورد مطالعه از قابلیت نوآوری در حد خوب ارزیابی شد. کسب‌وکارهای مورد مطالعه در شرایط همه‌گیری کووید-۱۹ از نوآوری‌های بازاریابی در حد خوب و از نوآوری‌های سازمانی، فرآیند و محصول در حد متوسط بهره گرفتند. "استفاده از تکنیک‌ها یا رسانه‌های جدید برای تبلیغ محصولات"، "توزیع مسئولیت‌ها و استفاده از رویکرد مشارکتی در تصمیم‌گیری"، "تحول در فرآیندهای ساخت و تولید"، "افزایش کیفیت محصولات تولیدی از طریق استفاده از مواد اولیه با کیفیت" به­ترتیب به ­عنوان مهمترین اقدامات نوآورانه انجام­گرفته در حوزه بازاریابی، سازمانی، فرآیند و محصول شناسایی و معرفی شدند. سه متغیر نوآوری فرآیند، نوآوری سازمانی و قابلیت نوآوری در مجموع توانستند ۶۲ درصد از تغییرات نوآوری محصول و ۲۷ درصد از تغییرات نوآوری بازاریابی را تبیین نمایند. نوآوری سازمانی به­ عنوان مهمترین متغیر تأثیرگذار بر نوآوری بازاریابی معرفی شد. قابلیت نوآوری هم به­ عنوان مهمترین متغیر مؤثر بر نوآوری محصول معرفی شد.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر، بهتر است کسب‌وکارهای کوچک و متوسط در حوزه صنایع غذایی و تبدیلی کشاورزی برای بقا و رشد در شرایط کووید ۱۹ و شرایط مشابه بر نوآوری‌های محصول و بازاریابی تکیه کنند. پیش ­شرط اصلی عملیاتی­ شدن نوآوری محصول در صنایع مورد مطالعه، بهبود قابلیت نوآوری در این کسب‌وکارها است و پیش‌شرط اصلی عملیاتی­ شدن نوآوری بازاریابی در صنایع مورد مطالعه، ارتقای سطح نوآوری سازمانی در میان این کسب‌وکارها است. تجربیات حاصل از مطالعه حاضر می‌تواند راهنمای ارزشمندی برای سیاستگزاران، کارگزاران و صاحبان کسب‌وکارها برای فراهم ­نمودن زیرساخت‌ها و مقدمات مورد نیاز در اجرایی­ نمودن مؤلفه‌های پدافند غیرعامل برای مواجهه با بحران‌های مشابه باشد.




مجتبی اشرفی سلطان احمدی، یزدان شیرمحمدی، محمد تقی امینی، مهدی حدادزاده،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( پاییز و زمستان ۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه و هدف: کارآفرینی بخش حیاتی هر جامعه و نیروی محرکه­ای برای اشتغال، رشد و رقابت بیشتر است و بنا به دلایل مختلف مانند کمک به توسعه اقتصادی کشورها، ایجاد نوآوری در بازار و ارائه­ فرصتهای شغلی جدید، در هر برنامه راهبردی از اولویت بالایی برخوردار و به ­طور ویژه­ ای مورد توجه برنامه ­ریزان و سیاست­ گذاران قرار گرفته است. هدف از تحقیق حاضر ارائه الگوی کارآفرینی راهبردی در صنعت گردشگری کشاورزی است.
مواد و روش­ ها: روش تحقیق آمیخته یا ترکیبی از روش کیفی و کمی است. در بخش کیفی داده ­ها با استفاده از نظرات ۱۶ نفر از خبرگان دانشگاهی، مدیران و کارشناسان گردشگری و کارآفرینی با مصاحبه نیمه ساختاریافته، با رویکرد نظریه داده بنیاد جمعآوری گردید. همچنین، در این پژوهش نمونهگیری بهروش نظری و هدفمند صورت گرفت. جامعه آماری در بخش کمی صاحبان کسب و کارها و فعالان حوزه صنعت گردشگری در استان آذربایجان غربی بوده و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران برای جوامع نامعلوم به تعداد ۴۰۰ نفر بهصورت تصادفی انتخاب شد. روش گردآوری اطلاعات به دو روش کتابخانهای و میدانی بوده است و ابزار گردآوری داده­ ها در بخش کمّی پرسشنامه محقق ساخته بود. برای آمار توصیفی و کشف ساختار از تحلیل عاملی اکتشافی از نرمافزار SPSS ۲۵ و بهمنظور برازش مدل و ارتباط بین متغیرها و آزمون روابط بین متغیرهای تحقیق، برای تعیین روایی همگرا و واگرای سازه از تحلیل عاملی تأییدی و پایایی ترکیبی (CR) از روش معادلات ساختاری، از نرمافزار Smart pLs نسخه ۴ استفاده شد.
یافته­ ها: مدل نهایی از مقوله شرایط علی (متنوع ­ساختن اقتصاد روستایی و کشاورزی، تمایل به کارآفرینی گردشگری کشاورزی و رقابتپذیری کسبوکارهای مقیاس کوچک)، مقوله زمینه‎‌ای (زیرساخت­های فیزیکی و محیطی کسبوکار گردشگری، سیاستها و حمایتهای نهادی، اعتماد به نفس و ریسکپذیری و عوامل اجتماعی - فرهنگی)، شرایط مداخله‌گر (ابتکارات کشاورزان یا صاحبان مزارع، اثرات انگیزشی و آموزشهای لازم)، و الگوی کارآفرینی راهبردی در صنعت گردشگری کشاورزی (شبکهسازی و استفاده از روابط، مدیریت و سازماندهی و حمایتهای عمومی) تشکیل شده که منجر به پیامدهایی میشود که عبارتند از: شکوفایی فرصت­ کاری؛ رشد درآمد و بهره ­وری؛ رونق و توسعه کارآفرینی گردشگری؛ و توسعه اجتماعی و فرهنگی.
نتیجه­ گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که گردشگری کشاورزی با رویکرد کارآفرینی راهبردی منجر به دستاورد یا پیامدهای مانند شکوفایی فرصت کاری، رشد درآمد و بهرهوری، رونق و توسعه کارآفرینی گردشگری و توسعه اجتماعی و فرهنگی میشود که توسعه آن برای توسعه پایدار کشور و بهدنبال آن توسعه اقتصادی کشور امری مهم و اجتنابناپذیر است که در صورت اجرای درست راهبردهایی مانند شبکهسازی و استفاده از روابط، مدیریت و سازماندهی و حمایتهای عمومی دستیابی به پیامدهای آن امکان­پذیر است، ضمن اینکه عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثرترین عامل، اثرات انگیزشی مداخله ­ترین عامل و حمایت­های عمومی با اهمیتترین راهبرد در مدل کارآفرینی راهبردی در صنعت گردشگری کشاورزی میباشد.

 

صبا احمدی، سعید کریمی، مریم محمودی،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( بهار و تابستان ۱۴۰۳ )
چکیده

 
چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: توسعه پایدار روستایی به‌عنوان حوزه‌ای حیاتی برای سیاست‌گذاران و سازمان‌های توسعه در کشورها و ملل مختلف در نظر گرفته می شود. برخی محققان معتقدند که غلبه بر زوال اجتناب‌ناپذیر روستایی و معکوس کردن رکود روستایی مستلزم جهت‌گیری سرمایه‌گذاری و اصلاح سیاست‌های حمایتی است که یکی از این راهکارها می‌تواند توسعه گردشگری در این مناطق باشد. فعالیت‌های گردشگری روستایی در کنار همه عوامل کشاورزی و غیر کشاورزی جهت ارتقای توسعه این مناطق فرصتی را برای جوامع روستایی فراهم می‌کند تا سنت‌ها، صنایع‌دستی، غذاهای محلی و زیبایی‌های طبیعی منحصربه‌فرد خود را به نمایش بگذارند و درنتیجه توسعه اقتصادی را با حفظ دارایی‌های فرهنگی و زیست‌محیطی خود ارتقا دهند. بودجه دولت به‌ویژه در کشورهای درحال‌توسعه مانند ایران اغلب محدود است؛ بنابراین، تشویق بخش خصوصی برای مشارکت در تأمین مالی مشاغل در حوزه گردشگری روستایی می‌تواند برای بقای این مشاغل مؤثرتر و کارآمدتر باشد. با توجه اهمیت مشارکت فرشتگان کسب‌وکار در توسعه فعالیت‌های گردشگری و حمایت مؤثر از صنعت گردشگری روستایی نیازمند شناسایی عوامل مؤثر بر عرضه گردشگری و تأمین سرمایه لازم برای توسعه و رونق این صنعت است. ازاین‌رو هدف اصلی این پژوهش تدوین الگویی جهت شناسایی عوامل مؤثر بر مشارکت فرشتگان کسب‌وکار در طرح ‏های توسعه گردشگری روستایی است.
مواد و روش‌ها: در این پژوهش، به‌منظور تحلیل داده‌های حاصل از مصاحبه‌های اکتشافی انجام‌شده، از اصول نظریه مبنایی یا داده بنیاد استفاده شد. در این ﭘﮋوﻫﺶ از رویﮑﺮد استراوس و کوربین در نظریه‌پردازی داده ﺑﻨﯿﺎد استفاده‌شده اﺳﺖ. تحقیق حاضر از نظر رویکرد تحقیق، کیفی بوده و برحسب هدف از نوع مطالعات کاربردی است. جامعه مورد مطالعه متشکل از سرمایه‌گذاران در حوزه‌های فناوری اطلاعات، گیاهان دارویی، مؤسسان اقامتگاه‌های بوم گردی، اعضای هیأت علمی دانشگاه های تهران و تربیت مدرس، و مدیران و کارشناسان اجرایی (شاغل در وزارت میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری و وزارت جهاد کشاورزی) که دارای تجربه عملی و دانش علمی در زمینه‌ی گردشگری روستایی، کارآفرینی و توسعه پایدار روستایی بودند که به‌صورت گلوله برفی انتخاب‌شده‌اند. به‌منظور تعیین اعتبار داده‌های جمع آوری شده، از بررسی پیوسته داده‌ها، تحلیل داده‌ها هم‌زمان با جمع‌آوری آن‌ها، کدگذاری مجدد داده‌های جمع آوری شده توسط دو تن از پژوهشگران دیگر مشارکت‌کننده در تحقیق کیفی و درگیری پیوسته پژوهشگر با داده‌ها استفاده شد. برای افزایش اعتبارپذیری داده‌ها، مصاحبه شوندگان از ذی‌نفعان مختلف و با دیدگاه‌ها و منافع متفاوت انتخاب شدند. استفاده از منابع مکمل نیز یکی دیگر از روش‌های افزایش اعتبارپذیری بود که با مراجعه به منابع علمی دربارۀ موضوع پژوهش به غنای داده‌ها و افزایش اعتبار آن‌ها افزوده شد. مفاهیم نیز با مصاحبه‌شوندگان در میان گذاشته شد و صحت برداشت‌ها موردبررسی قرار گرفت و مقوله‌ها و خرده مقوله‌ها از طریق مشارکت مصاحبه‌شوندگان به تأیید رسید. در این پژوهش با ۱۷ نفر در بازه زمانی شهریور تا آبان مصاحبه انجام شد و از مصاحبه ۱۴ به بعد داده جدیدی به دست نیامد و به سطح اشباع نظری رسید. در این پژوهش به‌منظور تحلیل داده‌ها از فرایند کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی استفاده‌شده است.
یافته‌ها: داده‌های جمع‌آوری‌شده از طریق کدگذاری مورد تحلیل قرار گرفت و ۱۳ مقوله به‌دست‌آمده در پنج دسته عوامل علّی، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله‌گر، راهبردها و پیامدها قرار گرفته و در نهایت مدل پارادایمی این مطالعه طراحی شد. مقوله‌هایی چون میزان جذابیت طرح کسب و کار، علاقمندی سرمایه گذار به موضوع کسب و کار، تجربه و دانش فرشته کسب وکار در حوزه طرح ارائه شده، و میزان مورد اطمینان بودن کارآفرین از جمله شرایط علّی شناسایی شده در این مطالعه بودند. فراهم بودن زیرساخت های موردنیاز، کاهش بروکراسی و تسهیل اخذ مجوزهای موردنیاز، توجه مناسب دولت به بخش گردشگری، دسترسی مناسب به روستاهای هدف گردشگری از جمله شرایط زمینه ای شناخته شده در این مطالعه بودند. وجود ثبات سیاسی و اقتصادی در روابط بین الملل، امنیت حوزه سرمایه گذاری، و عدم وجود انحصار و تصدیگری دولت در حوزه موردنظر سرمایه گذاری، برخی از عوامل مداخله گر شناسایی شده تاثیرگذار بر مشارکت فرشتگان کسب و کار در طرح‌های توسعه گردشگری روستایی بودند. مواردی چون اصلاح قوانین مالیاتی برای سرمایه گذاران و کارآفرینان حوزه گردشگری روستایی، فراهم کردن زمینه ورود فناوری‌های نو به کشور و مناطق روستایی، تیم بندی مناسب در راستای اجرای برنامه‌های توسعه گردشگری روستایی، و تدوین راهکارهایی به منظور حفظ حقوق مالکیت فکری ایده‌های کارآفرینان از جمله راهبردهای ارائه شده به منظور توسعه مشارکت فرشتگان کسب و کار در سرمایه گذاری طرح‌های توسعه گردشگری روستایی در این پژوهش می باشند.
نتیجه‌گیری: عوامل فرهنگی و فرهنگ‌هایی که کارآفرینی، ریسک‌پذیری و نوآوری را در اولویت قرار می‌دهند، ممکن است محیط مساعدی را برای سرمایه‌گذاران فرشته ایجاد کنند تا در پروژه‌های گردشگری روستایی مشارکت کنند. عوامل اقتصادی و یک اقتصاد قوی و رو به رشد باقدرت خرید می‌تواند با ایجاد تقاضا برای خدمات گردشگری، سرمایه‌گذاری فرشته را جذب کند. در زمینه‌ی ثبات سیاسی، یک محیط سیاسی حمایت‌کننده با سیاست‌های مطلوب، مزایای مالیاتی و مقررات کارآمد می‌تواند سرمایه‌گذاران فرشته را تشویق کند تا در پروژه‌های گردشگری روستایی مشارکت کنند. چارچوب‌های قانونی قوی و یک سیستم حقوقی شفاف اعتماد سرمایه‌گذاران را افزایش می‌دهد و مشارکت آن‌ها را در پروژه‌های گردشگری تشویق می‌کند. نوع و کیفیت طرح‌های تجاری برای طرح‌های گردشگری روستایی می‌تواند بر مشارکت فرشتگان تجاری تأثیر بگذارد. معرفی قوانین و سیاست‌هایی که سرمایه‌گذاری فرشتگان تجاری در گردشگری روستایی را تسهیل می‌کند، محیط نظارتی مطلوبی را فراهم کند. رویه‌های شفاف برای دریافت مجوزها و تملک زمین می‌تواند اعتماد سرمایه‌گذاران را افزایش دهد. سطح تدابیر امنیتی و ایمنی و ایجاد یک محیط امن با اقدامات کافی برای محافظت از گردشگران و سرمایه‌گذاری‌ها برای جذب سرمایه‌گذاران فرشته بسیار مهم است. عوامل اجتماعی از جمله حمایت جامعه، میراث فرهنگی و پذیرش اجتماعی از توسعه گردشگری می‌تواند مشارکت فرشتگان تجاری در گردشگری روستایی را شکل دهد. ادغام فناوری در گردشگری روستای علاوه بر این، تسهیل دسترسی به زیرساخت‌های فناوری مقرون‌به‌صرفه، مانند اتصال به اینترنت، می‌تواند کارآفرینان روستایی را توانمند کند و آن‌ها را قادر سازد تا از ابزارهای دیجیتال به‌طور مؤثر استفاده کنند. عوامل فردی ازجمله ریسک‌پذیری، تخصص و توانایی مالی سرمایه‌گذاران فرشته می‌تواند بر مشارکت آن‌ها در گردشگری روستایی تأثیر بگذارد. پرداختن به عوامل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، منابع، حقوقی، برنامه‌ریزی، فناوری، امنیت، زیرساخت‌ها، تیم ‎سازی، امکانات، اجتماعی و عوامل فردی برای تقویت مشارکت فرشته‌های تجاری در توسعه گردشگری روستایی ایران بسیار مهم است.

 

دکتر فاطمه قربانی پیرعلیدهی، هما احمدیان، زهرا سینائی راد، زبیده کوچکی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( بهار و تابستان ۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه و هدف: کارآفرینی دانشگاهی، رسالت سوم دانشگاه ­ها و مراکز آموزش عالی پس از رسالت آموزشی و پژوهشی است تا این مؤسسات با استقرار آن بتوانند نقش مهمی را در زیست­ بوم کارآفرینی کشور و تقویت آن ایفا کنند. بدین ترتیب می ­توان کارآفرینی دانشگاهی را، ایجاد فرآیند کارآفرینانه در محیط دانشگاهی و با حفظ مالکیت معنوی برای دانشگاه تعریف نمود. به این ترتیب، فرآیند کارآفرینی تمامی فعالیت ­های دانشگاه (علمی، آموزشی، پژوهشی و غیره) را تحت­ الشعاع قرار داده و باعث تعامل دانشگاه با سایر کنشگران اقتصادی شده و به دنبال آن، مالکیت معنوی دانشگاه را به بازارهای تجاری برای توسعۀ ایده ­ها و محصولات نوآورانه تزریق می ­کند. نتایج و دستاوردهای کارآفرینی دانشگاهی برای دانشگاهیان، دانشگاه­ های وابسته به آن­ها و جامعۀ عمومی بسیار مهم است. بر این اساس، بخش ­های مختلف دانشگاه در راستای توسعۀ کارآفرینی دانشگاهی اقداماتی را به انجام رسانده ­اند اما آنچه که اثربخشی چنین فعالیت­ هایی را به ­دنبال دارد، سازماندهی و اجرایی شدن فعالیت­ های مختلف در یک قالب مشخص و برنامه ­ریزی شده است. طراحی الگویی که بتواند قالب فکری و مسیر مشخصی را برای گسترش کارآفرینی دانشگاهی ارائه دهد، مفید و کاربردی است. لذا این مطالعه با هدف شناسایی مؤلفه­ های مؤثر در استقرار کارآفرینی دانشگاهی در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری به انجام رسید.
مواد و روش‌ها: روش تحقیق، از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ رویکرد کلی به­ صورت ترکیبی (کیفی-کمی) از نوع متوالی است که در مرحلۀ اول بخش کیفی طراحی شده و سپس بر اساس یافته­ های بخش کیفی، بخش کمی تحقیق دنبال شد. ۴۲ نفر از خبرگان از جمله اعضای هیئت علمی دانشگاه، فارغ ­التحصیلان، مدیران
شرکت ­های دانش­ بنیان، کارشناسان کارآفرینی دانشگاه، دانشجویان
دانشگاه و محققان به­ صورت هدفمند برای بخش کیفی تحقیق انتخاب شدند. اطلاعات مورد نیاز از طریق انجام مصاحبه با افراد نمونه تا زمان دستیابی به اشباع نظری جمع آوری شد. مراحل تجزیه و تحلیل داده ­های حاصل از مصاحبه­ ها به صورت کدگذاری سه مرحله ­ای و در قالب مدل پارادایمی نظریۀ بنیانی دنبال شد. اعتبارسنجی یافته ­های به دست آمده از  بخش کیفی تحقیق از طریق بازبینی یافته ­ها توسط
مشارکت ­کنندگان
و تکنیک مثلث ­سازی مورد بررسی قرار گرفت. جامعۀ مورد بررسی در بخش کمی، کلیۀ اعضای هیئت علمی، مدیران و معاونان دانشگاه و دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه بودند (تعداد ۱۳۵ نفر از کارکنان/ اساتید و ۱۰۲۷ نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی). با استفاده از روش نمونه ­گیری طبقه­ ای تصادفی ساده و بر اساس فرمول کوکران، ۲۸۹ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. روایی پرسشنامه با نظرخواهی از اعضای هیئت علمی و سایر کارشناسان کارآفرینی در سطح دانشگاه بررسی شد. پایایی پرسشنامه نیز از طریق انجام پیش ­آزمون و محاسبۀ آلفای کرونباخ  بررسی و تأیید شد. همچنین برای سنجش پایایی سازه ­ها از پایایی ترکیبی (CR) نیز استفاده شد. علاوه ­بر آن، برازش مدل طراحی شده در رابطه با استقرار کارآفرینی دانشگاهی در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری در دو بخش اندازه­ گیری و ساختاری نیز مورد بررسی قرار گرفت. بخش مدل اندازه ­گیری معادلات ساختاری با شاخص ­هایی از جمله بارهای عاملی، آلفای کرونباخ، پایایی ترکیبی (CR)، روایی همگرا یا شاخص AVE (میانگین واریانس استخراج شده) و روایی واگرا (آزمون فورنل- لارکر) مورد مطالعه قرار گرفت. مدل ساختاری نیز با شاخص­ هایی از جمله ضریب تعیین R۲، ضرایب t و ضرایب مسیر (Beta) بررسی شد. برازش کلی مدل نیز با استفاده از شاخص­ هایی مانند ریشۀ میانگین مجذور باقی­ماندۀ استاندارد شده (SRMR) و شاخص برازش هنجار (NFI) مورد مطالعه قرار گرفت. داده­ های به دست آمده از بخش کمی با استفاده از مدل ­یابی معادلات ساختاری و با استفاده از بستۀ نرم ­افزاری SmartPLS۳  مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: بر اساس یافته های بخش کیفی، شش مؤلفۀ به عنوان عوامل علی، عوامل زمینه ­ای، عوامل مداخله ­گر، توسعۀ کارآفرینی، راهبردها و پیامدها اصلی ­ترین مؤلفه­ های استقرار کارآفرینی دانشگاهی در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری بودند. از دیدگاه دانشجویان و کارکنان دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری عوامل زمینه ­ای (ضریب مسیر ۰/۹۶۷) بیشترین نقش را در اجرایی شدن راهبردهای توسعۀ کارآفرینی دانشگاه داشته و عوامل مداخله­گر رابطۀ منفی با راهبردهای توسعۀ کارآفرینی دانشگاهی داشتند (ضریب مسیر ۰/۴۱۰-) و این یافته، نشان ­دهندۀ پررنگ­تر بودن نقش پسران ­های مداخله­ گر است. رابطۀ بین توسعۀ کارآفرینی دانشگاهی با راهبردهای آن و همچنین رابطۀ بین راهبردها با پیامدهای کارآفرینی دانشگاهی رابطه­ ای معنی ­دار است. بین دو گروه از راهبردهای کارآفرینی دانشگاهی در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، راهبردهای سیاستی و برنامه­ های حمایتی با بار عاملی بیشتر (۰/۹۵۲) در رتبۀ اول و راهبردهای آموزشی- فرهنگی با بار عاملی ۰/۹۱۰ در رتبۀ بعدی قرار گرفت. در بین پیامدهای مختلف ناشی از اجرای راهبردهای توسعۀ کارآفرینی دانشگاهی، پیامدهای اقتصادی، پیامدهای سازمانی، پیامدهای فردی و پیامدهای اجتماعی به ترتیب اولویت از مهم­ترین تا کم ­اهمیت­ ترین پیامدها قرار گرفتند.    
نتیجه‌گیری: مؤلفه ­های مختلفی بر استقرار کارآفرینی دانشگاهی در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری مؤثر هستند. از مؤلفه ­های اقتصادی گرفته تا مؤلفه ­های اجتماعی، فرهنگی و غیره. بخش مهمی از مؤلفه­ های مؤثر در مدل به دست آمده را می ­توان به شرایط سازمان نسبت داد. بنابراین دانشگاه را می ­توان
به­ عنوان یک سازمان درنظر گرفت که حفظ و ارتقای آن وابسته به کارآفرینی سازمانی است. بهبود شرایط سازمانی به ­عنوان اصلی ­ترین زیرمؤلفه­ های عوامل علی بر توسعۀ منافع درون ­سازمانی که مهم­ترین بعد توسعۀ کارآفرینی دانشگاهی است، تأثیرگذار است. شرایط مدیریتی مطلوب در دانشگاه می­ تواند در بهبود سیاست ­ها، قوانین و برنامه­ های حمایتی دانشگاه و در نتیجه ایجاد و استقرار کارآفرینی دانشگاهی تأثیر بگذارد. این در حالی است که موانع مالی-فنی دانشگاه، استقرار کارآفرینی را با مشکل مواجه می ­سازند. در پایان پیشنهادهایی برای استقرار موفق ­تر کارآفرینی در دانشگاه مورد مطالعه، ارائه شد.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به راهبردهای کارآفرینی در کشاورزی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Entreneurship and Agriculture

Designed & Developed by: Yektaweb