جستجو در مقالات منتشر شده


۱۳ نتیجه برای بخش کشاورزی

سید مهدی میردامادی، مسعود حکمت، تورج تورج بنیادی بالاده، احمد حاکمی فر،
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۳ )
چکیده

  هدف از انجام این مطالعه بررسی ویژگی­های جامعه­شناختی و تأثیر آن بر توسعه کارآفرینی مدیران
تعاونی­های تولید کشاورزی استان قزوین بود. روش تحقیق، توصیفی- همبستگی و تحلیلی از نوع علّی، ارتباطی می باشد. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه مدیران عامل تعاونی­های تولید و کشاورزی استان قزوین می­باشد، که با توجه به محدود بودن تعداد تعاونی­ها از روش سرشماری استفاده شده است (۸۶ N= ) . به­منظور بررسی روایی ابزار تحقیق، از روش پانل متخصصان بهره گرفته شد. پایایی پرسش­نامه از طریق ضریب کرونباخ آلفا مورد بررسی قرار گرفت که برای بخش­های مختلف پرسشنامه بالای ۸۵/۰ برآورد گردید. جهت بررسی ارتباط میان متغیرها از ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شد و برای متغیرهای اسمی دوسطحی و چند سطحی به ترتیب از آزمون من‌ویت‌نی و کراس‌کال‌والیس استفاده شد. همچنین، جهت بررسی تأثیر تعاملی عمده متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته از رگرسیون چندگانه به شیوه گام به گام استفاده شد و جهت مشخص شدن اثرات مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته از تحلیل مسیر بهر گرفته شد. نتایج بدست آمده نشان داد که سه متغیر ویژگی­های جمعیت­شناختی، ویژگی­های موفقیت کارآفرینان، توجه و تأکید بر اهمیت سرمایه­گذاری در تعاونی­ها به­عنوان یک بخش مهم از اقتصاد توانستد که ۲/۴۰ درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کنند. نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان داد که متغیر ویژگی­های مهارتی کارآفرینان جهت موفقیت به صورت مستقیم و غیرمستقیم بیشترین تأثیر را روی متغیر وابسته دارد.


مجتبی نبی‌زاده ذوالپیرانی، سیدعلی حسینی یکانی، رضا حیدری کمال‌آبادی،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۴ )
چکیده

هدف از این مطالعه تعیین عوامل مؤثر بر انگیزه کارآفرینی کشاورزی با استفاده از الگوی تحلیل تمایزی در سال ۱۳۹۲ است. جامعه آماری تحقیق را کارآفرینان کشاورزی استان گیلان تشکیل می­دهند و با استفاده از روش  نمونه­گیری تصادفی ساده حجم نمونه ۹۶ تعیین شد. ابزار تحقیق پرسشنامه می­باشد که روایی آن بر­اساس نظر جمعی از متخصصان تأیید و پایایی آن با استفاده از فرمول آلفای کرونباخ ۸۲/۰ محاسبه گردید. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که افزایش تحصیلات فرد کارآفرین، تعداد اعضای خانواده مشارکت­کننده در فعالیت کارآفرینی، تعداد ساعات کاری اختصاص داده شده به فعالیت کارآفرینی و درآمد حاصل از کارآفرینی، انگیزه کارآفرینی کشاورزی را افزایش می­دهد. همچنین اثر متغیرهای جنسیت (افزایش مردان در مقابل زنان) و شغل فرد کارآفرین و نوع فعالیت کارآفرینی روی افزایش انگیزه کارآفرینی مثبت است، در حالی که اثر سن و وضعیت تأهل فرد کارآفرین منفی است. نتایج ماتریس ساختار نیز نشان داد که متغیرهای درآمد حاصل از فعالیت کارآفرینی و ساعات کاری اختصاص داده شده به فعالیت کارآفرینی بیشترین اهمیت را در تمایز میان دو گروه دارند.


حمید امیرنژاد، محمدمهدی مردانشاهی، مریم اسدپورکردی،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۴ )
چکیده

     در بسیاری از کشورهای توسعه­یافته و در حال توسعه، بخش کشاورزی نقش مهمی در تولید غذا، ایجاد اشتغال و مبادلات تجاری دارد. همچنین، مبحث اشتغال و پیچیدگی­های آن در جامعه امروز ایران توجه بسیاری از دولتمردان، کارشناسان را به خود جلب کرده است. از آنجا که سرمایه­گذاری و ارزش افزوده بخش کشاورزی از جمله مهم­ترین عوامل مؤثر بر اشتغال می­باشد لذا در این تحقیق، طی دوره زمانی ۱۳۶۵-۱۳۹۱ به بررسی اثرات بلندمدت و کوتاه­مدت این دو عامل بر اشتغال بخش کشاورزی پرداخته شده است. برای برآورد مدل جهت دستابی به هدف مطالعه، از روش اقتصادسنجی و الگوی خودرگرسیونی با وقفه توزیعی (ARDL) استفاده شده است. نتایج برآوردها نشان داد که در بلندمدت ارتباط بین ارزش افزوده با اشتغال بخش کشاورزی منفی بوده ولی با سرمایه­گذاری رابطه مستقیم بدست آمده است. در کوتاه­مدت تنها عامل سرمایه­گذاری معنی­دار شده و اثر مستقیمی بر اشتغال داشته است. به طوری که در بلندمدت، یک میلیارد ریال افزایش در ارزش افزوده باعث کاهش اشتغال به میزان ۵۶ نفر و یک میلیارد ریال افزایش در سرمایه­گذاری باعث افزایش اشتغال به میزان ۸۸ نفر می­شود. ارتباط منفی ارزش افزوده با اشتغال حاکی از آن است که در فرآیند توسعه کشاورزی از میزان اشتغال کاسته می­شود. همچنین، از آنجا که سرمایه­گذاری در بخش کشاورزی هم در بلندمدت و هم در کوتاه­مدت اثر مثبت و معنی­داری بر اشتغال این بخش دارد، پیشنهاد می­شود با سرمایه­گذاری در زیرساخت­هایکشاورزی امکان ایجاد فرصت­های شغلی در این بخش فراهم گردد.


یدالله رجائی، شقایق خیری، محمدباقر سلیمی،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۴ )
چکیده

هدف از تحقیق حاضر بررسی نقش تسهیلات پرداختی بانک کشاورزی به بنگاه­های زود بازده (SME) در ایجاد تولید و اشتغال در بخش کشاورزی در شهرستان­های ابهر و خرمدره می­باشد. روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی- همبستگی می­باشد. جامعه آماری شامل کلیه دریافت­کنندگان تسهیلات سرمایه­ای در طی سال های ۱۳۹۱-۱۳۸۴ با مبالغ بیش از ۵۰ میلیون ریال از بانک کشاورزی بودند که با استفاده از روش نمونه­گیری طبقه­ای با انتساب متناسب  ۱۳۵ نفر انتخاب شدند. جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد. از ابزار پرسشنامه محقق­ساخت جهت گردآوری داده­ها استفاده گردید که روایی ظاهری و محتوایی بر اساس نظرات متخصصین مربوطه تأیید شد و پایایی با استفاده از فرمول کرونباخ محاسبه و (&alpha=۰,۷۵-۰.۸۰) به تأیید رسید. نتایج تحقیق نشان داد پاسخگویان به میزان زیادی اذعان داشتند که تسهیلات استفاده شده منجر به توسعه کشاورزی و نیز سبب افزایش تولید و کسب درآمد بیشتر  بنگاه شده است. آزمون t همبسته نشان داد درآمد پاسخگویان قبل و بعد از دریافت تسهیلات تفاوت معنی­داری در سطح ۵ درصد داشته است و بر اساس میانگین­های حاصله پس از دریافت تسهیلات درآمد پاسخگویان افزایش داشته است.


جهانگیر یدالهی فارسی، مرتضی محمدی صالح، علی اکبر آقاجانی افروزی،
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

     در راستای توجه و اهمیت ‌دادن به موضوع تأمین مالی، هدف از اجرای تحقیق حاضر، ارزیابی استراتژی­های تأمین مالی کارآفرینان مستقل بخش کشاورزی استان مازندران می­باشد. بر این اساس، ضمن مروری جامع بر ادبیات موضوعی مربوطه و در قالب روش تحقیق کتابخانه‌ای و میدانی، به منظور ارزیابی استراتژی­های تأمین مالی کارآفرینان از ابزار مراجعه به اسناد و مدارک صاحبان طرح­های کسب و کار کارآفرینان بخش کشاورزی استان مازندران با جامعه و نمونه آماری یکسان ۲۵ طرح استفاده شد. آنگاه به ارزیابی بازده دو استراتژی تأمین مالی کارآفرینانه، تحت عناوین استراتژی تأمین مالی تهاجمی و
محافظه­کارانه در قالب دو مدل ریاضی پرداخته شد. نتیجه تحقیق نشان داده است
که استراتژی انتخابی برگرفته از مدل­های ریاضی برای ۲۵ کارآفرین صاحب طرح کسب و کار در بخش کشاورزی، در ۱۴ مورد انتخاب استراتژی اول و در ۱۱ مورد انتخاب استراتژی دوم بود. هم­چنین، استراتژی انتخابی کارآفرین در ده مورد، استفاده از استراتژی اول و در ۱۵ مورد، استفاده از استراتژی دوم را نشان داد. نتایج ارزیابی نموداری نسبت به هر یک از متغیرهای سرمایه کلی نسبی، سرمایه نسبی صاحبان طرح، سرمایه­گذاری نسبی بانک، هزینه پروژه­ای نسبی و ارزش فعلی نسبی درآمدهای آتی هیچ­گونه اولویتی در انتخاب یکی از استراتژی­ها توسط کارآفرینان را نشان نداد. نتایج دو آزمون آماری نیز این گونه نشان داد که در آزمون اول بین استراتژی اول و دوم، تفاوت معنی­داری وجود ندارد. در آزمون دوم بین استراتژی انتخابی کارآفرین و استراتژی انتخابی مدل، تفاوت معنی­داری مشاهده شد.


ویدا سررانی کانی، سید مجتبی مجاوریان، محمد مهدی مردانشاهی،
دوره ۳، شماره ۵ - ( ۵-۱۳۹۵ )
چکیده

هدف اصلی این تحقیق، بررسی تاثیر رشد بخش کشاورزی و درجه باز بودن تجارت بر کارآفرینی تثبیت شده و کارآفرینی جدید در کشورهای منتخب است. برای این منظور از داده­های مربوط به ۲۵ کشور منتخب طی دوره زمانی ۲۰۱۳-۲۰۰۸ و رهیافت داده­های ترکیبی استفاده شده است. نتایج برآورد­ها مبین وجود تأثیر مثبت و معنی‏دار هر دو متغیر بر کارآفرینی در کشورهای مورد مطالعه است، به طوری که یک درصد افزایش در درجه باز بودن تجارت و رشد بخش کشاورزی با یک وقفه زمانی به ترتیب منجر به ۳/۱۸ و ۰۶/۰ درصد تغییر مثبت در نرخ کارآفرینی تثبیت شده، می­شود و از طرفی یک درصد افزایش در درجه باز بودن تجارت و رشد بخش کشاورزی با یک وقفه به ترتیب منجر به ۷۳/۱۶ و  ۳۲/۰ درصد تغییر مثبت در نرخ کارآفرینی جدید شده است. بنابراین، در جهت نیل به ایجاد کارآفرینی در بخش کشاورزی، توجه هرچه بیشتر به این دو مقوله و رفع موانع پیش روی آنها باید در دستور کار کشورها قرار گیرد.
 
فواد عشقی،
دوره ۴، شماره ۸ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

کارآفرینی با توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورها رابطه تنگاتنگی دارد و امروزه یکی از شاخص های توسعه در کشورهای رو به رشد محسوب می­ شود. به ­علت نقش و جایگاه ویژه کارآفرینان در روند پیشرفت و رشد اقتصادی، بسیاری از دولت­ ها در کشورهای توسعه ­یافته تلاش می­ کنند با حداکثر امکانات و بهره برداری از دستاوردهای تحقیقاتی، شماری از افراد جامعه را که دارای ویژگی­ های کارآفرینی هستند به آموزش کارآفرینی و فعالیت ­ها ی کارآفرینانه هدایت کنند. هدف اصلی این مطالعه بررسی رابطه میان سهم بخش کشاورزی و شاخص کارآفرینی است، به همین منظور از شاخص­ های فرصت کارآفرینی و قابلیت کارآفرینی برای بررسی میان کارآفرینی و سهم بخش کشاورزی استفاده گردید. برای این منظور از اطلاعات و داده ­های کشورهای عضو G۲۰ و ایران طی دوره زمانی ۲۰۱۷-۲۰۰۸ و روش هم ­انباشتگی فیشر استفاده شده است. نتایج حاصل از بررسی هم ­انباشتگی متغیرها نشان داد، میان سهم بخش کشاورزی در رشد اقتصادی و فرصت کارآفرینی رابطه بلندمدت وجود دارد. همچنین، بین سهم بخش کشاورزی در رشد اقتصادی و قابلیت کارآفرینی نیز رابطه بلندمدت مورد تأیید است. علاوه بر این، وجود رابطه تعادلی بلندمدت میان دو شاخص کارآفرینی یعنی فرصت کارآفرینی و قابلیت کارآفرینی بوده است نیز، مورد تأیید قرار گرفت. با توجه به نتایج بدست آمده در پژوهش مبنی بر ارتباط بلندمدت سهم بخش کشاورزی با قابلیت کارآفرینی و فرصت کارآفرینی و نیز سهم زیاد شاغلان کشور در این بخش سیاستگزاران باید اهمیت پتانسیل بخش کشاورزی را در بهبود شرایط کارآفرینی مورد توجه قرار دهند.

سید مجتبی مجاوریان، فواد عشقی،
دوره ۵، شماره ۹ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

تقویت و توسعه بخش کشاورزی در تحکیم پایه ­های اقتصادی کشورهای در حال توسعه، دارای نقشی قابل توجه است؛ به همین دلیل، ثبات و استمرار رشد بخش کشاورزی از عوامل اصلی در ثبات اجتماعی و رشد اقتصادی به­ شمار می­ رود. هدف از انجام این مطالعه، بررسی وجود رابطه میان سهم اشتغال بخش کشاورزی با ترس از کارآفرینی در سه گروه رشد اقتصادی بالا، رشد پایدار اقتصادی و رشد بی ­ثبات اقتصادی می­ باشد. به همین جهت، از اطلاعات داده­ های پانل مربوط به متغیرهای نرخ ترس از شکست و سهم اشتغال بخش کشاورزی در طی سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۷ برای ۱۵ کشور و روش حداقل مربعات ترکیبی استفاده گردید. نتایج نشان می ­دهد بین سهم اشتغال بخش کشاورزی و ترس از شکست کارآفرینی رابطه معکوسی وجود دارد. همچنین، با بررسی رابطه مزبور برای هر سه­ گروه کشورها، تفاوت معنی ­داری میان آن­ها مشاهده نشده است. برای درک بهتر از عوامل محیطی حاکم بر رابطه بین صنعتی شدن و کارآفرینی لازم است الگوسازی مجددی انجام گیرد. بر اساس نتایج حاصله پیشنهاد می­ شود در شرایط تغییرات سریع ساختاری و در کشورهای دارای سهم کشاورزی بالا نیاز به تضمین­ های بیشتر دولت هستند.

محمدامین امیربیک، محمود احمدپور برازجانی، ماشاءالله سالارپور، حمید کریمی،
دوره ۶، شماره ۱۲ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

    ایجاد اشتغال کامل از جمله‏ ی اهداف کلان اقتصادی سیاست‏ مداران همه ‏ی کشورها می‏ باشد. بیکاری نیروی انسانی، یکی از معضلات اساسی اقتصاد ایران است که کاهش آن نیازمند سرمایه‏ گذاری در بخش‏های مختلف اقتصاد و رونق تولید است. بهبود وضعیت بازاریابی محصولات کشاورزی می ‏تواند سبب رونق تولید، افزایش درآمد و اشتغال در بخش کشاورزی شود. رونق بورس کالای کشاورزی یکی از راه‏ های بهبود وضعیت بازاریابی محصولات کشاورزی می ‏باشد. بورس کالای کشاورزی، بازاری سازمان‏ یافته و نمونه‏ ی گویایی از فرضی­ بودن بازارها می ‏باشد. بازارهای سنتی ایران به دلایل رقابتی ­نبودن، کوچک­ بودن، وجود لایه ‏های متعدد بازاریابی، شفاف­ نبودن اطلاعات بازار و وجود نوسانات قیمتی از کارایی کافی برخوردار نمی‏ باشد. بر این اساس، هدف تحقیق حاضر، شناسایی موانع ورود محصولات کشاورزی منتخب استان خراسان رضوی به بورس کالا می‏ باشد. به این منظور ابتدا مهم‏  ترین موانع با روش دلفی فازی شناسایی و سپس با استفاده از تکنیک دیمتل فازی تأثیر هر شاخص بر عرضه کالا بررسی شد. جامعه‏ ی آماری این تحقیق شامل کارشناسان جهاد کشاورزی، اساتید دانشگاه و کارشناسان کارگزاری استان خراسان رضوی در سال ۱۳۹۶ می ‏باشد. نتایج تحقیق نشان داد که مهم‏ترین موانع عرضه محصولات کشاورزی به بورس، نبود نظام‏ های آموزشی جهت افزایش مهارت و آشنایی کشاورزان با بورس، فقدان تشکل ‏های کشاورزی منسجم، فسادپذیری کالا، غیریکنواختی کالا (ناهمگن­ بودن محصولات)، نبود قراردادهای متناسب با شرایط تولیدکنندگان و خریداران محصولات کشاورزی و وجود بازارهای موازی مانند میادین میوه و تره‏ بار می‏باشد. بررسی تأثیر متقابل عوامل نشان می‏دهد که نبود سیستم‏ های آموزشی در راستای افزایش مهارت و آشنایی کشاورزان و عدم آشنایی تولیدکنندگان محصولات کشاورزی با بورس کالای کشاورزی تأثیرگذارترین عوامل و نبود قراردادهای متناسب با شرایط تولیدکنندگان و خریداران محصولات کشاورزی،  فسادپذیری کالا، غیریکنواختی کالا و نبود تشکل‏ های کشاورزی منسجم، تأثیرپذیرترین یا نفوذپذیرترین عوامل می‏ باشند. در نهایت، آشنا سازی تولیدکنندگان با بورس کالای کشاورزی و ایجاد زمینه‏ های لازم برای عرضه تولیدات کشاورزان در بورس کالا توصیه می‏ شود.

طاهر عزیزی خالخیلی، میثم منتی زاده،
دوره ۶، شماره ۱۲ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

     اشتغال دانش‌آموختگان بخش کشاورزی یکی از مهمترین دغدغه‌های جامعه، برنامه‌ریزان و سیاست‌گزاران این بخش در کشور می‌باشد. در سال‌های اخیر، بیکاری‌های فزاینده‌ی قشر تحصیل‌کرده کشاورزی نگرانی‌های زیادی را برای دانشجویان رشته‌های کشاورزی و خانواده‌های آنها ایجاد کرده است، از این رو، پژوهش حاضر با هدف سنجش و ارزیابی نگرش و دیدگاه دانشجویان نسبت به آینده شغلی‌شان در سطح دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری اجرا شده است. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات توصیفی همبستگی بوده و از فن پیمایش و ابزار پرسشنامه برای جمع‌آوری داده‌ها آن استفاده شده است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری در مقاطع تحصیلی مختلف (۲۷۷۰N=) بوده که یک نمونه ۳۲۱ نفری از آنها با استفاده از روش نمونه‌گیری طبقه­ بندی ­شده تصادفی انتخاب شدند. روایی پرسشنامه به‌وسیله متخصصان ترویج و آموزش کشاورزی مورد تأیید قرار گرفت و برای سنجش پایایی مقیاس­ های پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد (دامنه ۷۲۳/۰۸۸۱/۰). نتایج تحقیق نشان داد که نگرش دانشجویان نسبت به آینده شغلی در بخش کشاورزی در سطح متوسط بود. همچنین، نتایج آزمون‌های مقایسه میانگین نشان داد که نگرش دانشجویان دختر و پسر، نگرش دانشجویان دانشکده‌های مختلف و دانشجویان با وضعیت شغلی مختلف نسبت به آینده شغلی‌شان تفاوت آماری معنی‌داری نداشت که این نتیجه حاکی از فرصت‌های شغلی متناسب برای جنسیت‌های مختلف و رشته‌های تحصیلی متفاوت دارد. دانشجویانی که حداقل آشنایی با رشته تحصیلی کشاورزی قبل از ورود به دانشگاه داشتند، نگرش مساعدتری نسبت به آینده شغلی در بخش کشاورزی داشته و دیدگاه روشن‌تری نسبت به فرصت‌های شغلی پیش رو داشتند. نتایج تحلیل رگرسیونی داده‌ها حاکی از آن بود که نگرش دانشجویان نسبت به آینده شغلی‌شان تحت تأثیر متغیرهای حمایتی (میزان موافقت و حمایت اطرافیان از رشته تحصیلی) و تحصیلی (میزان مواجهه با مشکلات در دانشگاه، میزان مطالعه درسی و سابقه حضور در دانشگاه) می‌باشد.

ناصر آقاعباسی، سمیه نقوی،
دوره ۸، شماره ۱۵ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده

فعالیت کارآفرینی مؤثر، می ­تواند منجر به توسعه­ ی اقتصادی، ایجاد اشتغال، نوآوری و رقابت­ پذیری شود. هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی نقش اکوسیستم کارآفرینی جهانی در اشتغال بخش­ های خدمات و کشاورزی کشورهای منتخب با استفاده از روش تجزیه و تحلیل تمایزی در سال ۱۳۹۸ بوده است. بدین­ منظور، ابتدا با استفاده از روش تحلیل خوشه  ­ای K- میانگین، کشورهای موردنظر به دو گروه تقسیم شدند. کشورهای گروه اول، کشورهای با سطح پایین از منظر اشتغال در بخش ­های خدمات و کشاورزی و کشورهای گروه دوم کشورهای با سطح بالا از منظر اشتغال در سه بخش مذکور بودند. نتایج روش تحلیل تمایزی نشان داد، شاخص کارآفرینی بعد از سهم ارزش افزوده بخش ­های خدمات و کشاورزی در تولید ناخالص داخلی، دومین متغیر مؤثر در اشتغال می­ باشد. همچنین، با ارتقای شاخص جهانی کارآفرینی که نمادی از سلامت اکوسیستم کارآفرینی می­ باشد، اشتغال در بخش­ های کشاورزی و خدمات کشورهایی که درگروه دوم قرار دارند، افزایش می­یابد. این موضوع بر اهمیت نقش اکوسیستم کارآفرینی در اشتغال­زایی تأکید می­ کند. بنابراین، حمایت در جهت توسعه­ ی کارآفرینی و بهبود اکوسیسستم کارآفرینی با رشد بالا و کشف پتانسیل ­های موجود با هدف افزایش اشتغال و ارزش افزوده باید مورد توجه قرار گیرد.

نوراله اسدی، مجید فتاحی، مریم تقوایی،
دوره ۸، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده

چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: در دنیای رقابتی امروز، بخش کشاورزی دانش‌محورتر شده و به‌سرعت در حال تغییر است. بنابراین، توسعه محصول جدید و تجاری‌سازی تحقیقات علمی در شرکت‌های دانش‌بنیان و ارائه موفقیت‌آمیز محصولات و خدمات جدید به بازار می‌تواند باعث افزایش تولید و بهبود عملکرد محصولات کشاورزی شده و نقش مهمی در رشد و توسعه ­ی کشور ایفا نماید.
مواد و روش‌ها: چارچوب روش‌شناختی مورداستفاده، رویکرد کیفی از نوع نظریه داده‌بنیاد با نگاه سیستمی بود. جامعه هدف این پژوهش شامل خبرگان حوزه پارک‌های علم و فناوری و مدیران عامل شرکت‌های دانش‌بنیان مرتبط با حوزه­ی کشاورزی مستقر در پارک علم و فناوری مازندران بود که با بهره‌گیری از الگوی نمونه‌گیری نظری هدفمند و با انجام ۱۵ مصاحبه عمیق، یافته‌های پژوهش به اشباع نظری رسید.
یافته‌ها: بر اساس تحلیل مصاحبه‌های صورت‌گرفته ۵۷۸ کد باز اولیه شناسایی شد که این کدها به ۴۳ کد محوری و ۶ کد منتخب کاهش داده شدند. نظریه نهایی حول مقوله‌های محوری «نوآوری‌گرایی»، «مشتری‌گرایی»، «بازارگرایی» و «منفعت‌گرایی» صورت‌بندی شد. نظریه تولیدشده در چند مرحله از طریق راهبرد بازبینی اعضاء از حیث باورپذیری مورد تعدیل قرار گرفت. همچنین به‌منظور تأمین معیار اعتمادپذیری، فرآیند تحلیل داده‌ها تا شکل‌گیری نظریه تا حد ممکن توصیف شد. نتایج نشان داد، مقوله‌های محوری با اتکا به عوامل شایستگی فردی، شایستگی تیمی، ماهیت نوآوری و فناوری، آمادگی بازار، سطح آمادگی و بلوغ فناوری، عوامل پشتیبانی، درگیری ذهنی بنیان‌گذار و توان داخلی در تولید محصول قابل بازشناسی است. همچنین، این سازه‌ها تحت‌تأثیر شرایط مداخله‌گر محیطی، سیاسی، اجتماعی - فرهنگی، اقتصادی، فناوری، قانونی، امکان‌سنجی و محیط زیستی و شرایط زمینه‌ای بسترهای سازمانی شرکت‌های دانش‌بنیان، نقش پارک‌های فناوری، حمایت‌های دولتی و طرح و برنامه توسعه‌یافته و به‌کارگیری راهبردهای تجاری‌سازی موجب ارتقای توانمندی‌های فناورانه، کارآفرینی پایدار، رضایت مشتری، رشد و توسعه، بهبود سطح کیفی محصول، ارتقاء فروش و سود، ایجاد کسب‌وکارهای جدید و خدمت‌رسانی به جامعه خواهد شد.
نتیجه‌گیری: مدیران شرکت‌های دانش‌بنیان حوزه­ی کشاورزی باید استراتژی‌های شرکت خود را در کنار هم قرار دهند تا بتوانند به تجاری‌سازی موفق محصولات خود دست یابند و دائماً به­ دنبال دانش جدید و کاربرد آن در مراحل مختلف تولید محصول جدید باشند. همچنین، مدیران ارشد دولتی و دانشگاه‌های علوم کشاورزی همواره باید تلاش کنند تا از این راهکارها برای تجاری‌سازی و تولید ثروت پژوهش‌های محققین و دانشمندان استفاده کنند.
 

مریم اسدپورکردی، حمید امیرنژاد، فواد عشقی،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده

چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: اقتصاد دانشبنیان تنها یک مفهوم نظری جدید نیست، بلکه عصر جدیدی است که با دوران اقتصاد کشاورزی و صنعتی تفاوت اساسی دارد و روند توسعه اقتصاد دانشبنیان، شکلگیری اقتصاد دانشبنیانی است که بهمعنای آغاز مرحلهی جدیدی در توسعه اقتصاد جهانی خواهد بود. امروزه اقتصاد متکی بر دانش و کارآفرینی یکی از موضوعات مهم برای رشد و توسعهی بخشهای مختلف اقتصادی کشورهای جهان میباشد که در این بین بخش کشاورزی نیز مانند سایر بخشهای اقتصادی، جهت رشد و توسعه نیازمند استفاده از دانش، نوآوری و فنآوری میباشد. در الگوهای نوین توسعه کشاورزی، دانش و فنآوری از جایگاه مهمی در رشد و توسعه کشاورزی پایدار برخوردار است و از این الگوها با عنوان کشاورزی علمی، کشاورزی مبتنی بر دانش و فناوری و کشاورزی دانش بر یاد میشود. بهعبارت­دیگر، منظور از توسعه دانشبنیان کشاورزی، مدیریت دانش، فناوری و نوآوری در کشاورزی است. بنابراین امروزه نقش دانش در فرآیند توسعهی کشاورزی اهمیت قابلتوجهی یافته است. در حال حاضر، در بخش کشاورزی، دانش و اطلاعات همانند زمین، سرمایه و نیروی کار از عوامل اصلی تولید بهحساب میآیند و بنابراین دسترسی کشاورزان به دانش روز در کشاورزی دارای نقش اساسی در توسعه کشاورزی و روستایی ایفا میکند. لذا هدف این تحقیق بررسی اثر شاخصهای اقتصاد دانشبنیان بر ارزش افزودهی بخش کشاورزی کشورهای عضو دی ۸ (شامل کشورهای ایران، بنگلادش، ترکیه، مالزی، مصر، اندونزی، پاکستان و نیجریه) میباشد.
مواد و روشها: بهطور کلی میتوان شاخصهای اقتصاد دانش را به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول بر ویژگیهای اساسی اقتصاد دانشبنیان متمرکز است و این دسته از شاخصها سهم اقتصاد دانشبنیان را در کل اقتصاد کشور توصیف میکنند، بهعنوان مثال، نسبت افراد شاغل در صنایع با فناوری پیشرفته، یا نسبت افراد دارای تحصیلات عالی باعث میشود دانشگاهها به مراکز قدرتمندی تبدیل شوند که هم سرمایه فکری قوی را تثبیت میکنند و هم دانش جدید و نوآوریهای فناورانه را در فعالیتهای تحقیقاتی خود تولید میکنند. دومین گروه بزرگ از شاخصهای به اصطلاح عملکرد یا خروجی تشکیل شده است که شامل تولید صنایع با فناوری پیشرفته، صادرات با فناوری پیشرفته، رشد تولید ناخالص داخلی و رشد بهرهوری نیروی کار میباشد. بنابراین رویکردهای متعددی برای طبقهبندی شاخصهای اقتصاد دانشبنیان وجود دارد. که در بین آنها بانک جهانی بهجای شاخصهای مبتنی بر ویژگیهای اقتصاد دانشبنیان، از ارکان اقتصاد دانشبنیان صحبت میکند که این چهار رکن عبارتند از: رژیم اقتصادی و نهادی، آموزش و منابع انسانی، زیرساخت اطلاعاتی و ارتباطی ونظام نوآوری. در این تحقیق با استفاده از الگوی معرفی شده توسط بانک جهانی که یک الگوی کامل و متداولی است شاخصهای اقتصاد دانشبنیان برای ۸ کشور عضو دی ۸ طی سالهای ۲۰۰۰-۲۰۱۹ تهیه گردید. تمامی دادههای مطالعه که شامل رشد اقتصادی، کیفیت مقررات و کنترل فساد برای رژیم نهادی و انگیزش اقتصادی، مقالههای مجلههای علمی و درخواستهای ثبت اختراع برای نظام نوآوری، کاربران اینترنت و کاربران تلفن همراه برای فناوری اطلاعات و ارتباطات، نرخ ثبت نام در دوره دوم تحصیلی و نرخ ثبت نام در دوره سوم راهنمایی برای آموزش و توسعه منابع انسانی از سایت بانک جهانی تهیه شده است و برای برآورد مدل از روش PANEL ARDL استفاده شده است.
یافتهها: قبل از برآورد مدل ابتدا ۴ شاخص اقتصادی، نوآوری، آموزش و فناوری اطلاعات کشورهای در حال توسعه اسلامی دی ۸ طی دورهی مورد بررسی، محاسبه گردید. نتایج محاسبات شاخصها نشان داد که؛ ایران در شاخص نوآوری در بین کشورهای دی ۸ رتبه اول، شاخص آموزش رتبهی دوم، شاخص فناوری رتبه سوم و در شاخص اقتصادی رتبهی هفتم را داشته است. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که در بلندمدت تمامی چهار شاخص اقتصاد دانشبنیان اثر مثبت و معنیداری بر ارزش افزودهی بخش کشاورزی کشورهای دی ۸ داشته است اما در کوتاهمدت بین شاخصهای اقتصاد دانشبنیان و ارزش افزودهی بخش کشاورزی رابطهای وجود ندارد یعنی بهعبارتی دیگر اثر مؤلفههای اقتصاد دانشبنیان بر ارزش افزودهی بخش کشاورزی یک پروسه بلندمدت است و در بلندمدت مشاهده خواهد شد. همچنین در بلندمدت، بین شاخصها با توجه به کشش، شاخص آموزش و توسعهی انسانی اثر بیشتری بر ارزش افزودهی بخش کشاورزی داشته است که نشاندهندهی اهمیت بیشتر این شاخص بر رشد و توسعهی کشاورزی بوده است.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج اگرچه اثرات شاخصهای دانشبنیان در کوتاهمدت معنیدار نشده اما در بلندمدت اثر مثبت و معنیداری بر ارزش افزدهی بخش کشاورزی داشته که نشاندهندهی اهمیت اقتصاد دانشبنیان در آینده توسعهی کشاورزی کشورها است. بنابراین توجه و سرمایهگذاری در بخش آموزش، فناوری، نوآوری و رشد اقتصادی میتواند نهایتاً باعث افزایش رشد و توسعه بخش کشاورزی شود چراکه با بهکارگیری نوآوریهای نهادی و فنی و توسعهی آموزش بهرهوری عوامل تولید بهبود پیدا کرده و منجر به رشد تولید در بخش کشاورزی میشود. لذا توصیه میشود با سرمایهگذاری بیشتر و ارتقا کیفیت مراکز آموزشی در این زمینه اقدامی مؤثری در کشورهای مورد بررسی صورت پذیرد. در نهایت با توجه به اینکه کشاورزی ارتباط مستقیمی با شاخصهای اقتصاد دانشبنیان داشته است بنابراین لازم است محققان دستاوردهای علمی و تحقیقی خود را جهت افزایش و بهبود بازدهی بخش کشاورزی در اختیار کشاورزان و بهرهبرداران بخش کشاورزی قرار دهند.



صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به راهبردهای کارآفرینی در کشاورزی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Entreneurship and Agriculture

Designed & Developed by: Yektaweb