مریم اسدپورکردی، حمید امیرنژاد، فواد عشقی،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: اقتصاد دانشبنیان تنها یک مفهوم نظری جدید نیست، بلکه عصر جدیدی است که با دوران اقتصاد کشاورزی و صنعتی تفاوت اساسی دارد و روند توسعه اقتصاد دانشبنیان، شکلگیری اقتصاد دانشبنیانی است که بهمعنای آغاز مرحلهی جدیدی در توسعه اقتصاد جهانی خواهد بود. امروزه اقتصاد متکی بر دانش و کارآفرینی یکی از موضوعات مهم برای رشد و توسعهی بخشهای مختلف اقتصادی کشورهای جهان میباشد که در این بین بخش کشاورزی نیز مانند سایر بخشهای اقتصادی، جهت رشد و توسعه نیازمند استفاده از دانش، نوآوری و فنآوری میباشد. در الگوهای نوین توسعه کشاورزی، دانش و فنآوری از جایگاه مهمی در رشد و توسعه کشاورزی پایدار برخوردار است و از این الگوها با عنوان کشاورزی علمی، کشاورزی مبتنی بر دانش و فناوری و کشاورزی دانش بر یاد میشود. بهعبارتدیگر، منظور از توسعه دانشبنیان کشاورزی، مدیریت دانش، فناوری و نوآوری در کشاورزی است. بنابراین امروزه نقش دانش در فرآیند توسعهی کشاورزی اهمیت قابلتوجهی یافته است. در حال حاضر، در بخش کشاورزی، دانش و اطلاعات همانند زمین، سرمایه و نیروی کار از عوامل اصلی تولید بهحساب میآیند و بنابراین دسترسی کشاورزان به دانش روز در کشاورزی دارای نقش اساسی در توسعه کشاورزی و روستایی ایفا میکند. لذا هدف این تحقیق بررسی اثر شاخصهای اقتصاد دانشبنیان بر ارزش افزودهی بخش کشاورزی کشورهای عضو دی ۸ (شامل کشورهای ایران، بنگلادش، ترکیه، مالزی، مصر، اندونزی، پاکستان و نیجریه) میباشد.
مواد و روشها: بهطور کلی میتوان شاخصهای اقتصاد دانش را به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول بر ویژگیهای اساسی اقتصاد دانشبنیان متمرکز است و این دسته از شاخصها سهم اقتصاد دانشبنیان را در کل اقتصاد کشور توصیف میکنند، بهعنوان مثال، نسبت افراد شاغل در صنایع با فناوری پیشرفته، یا نسبت افراد دارای تحصیلات عالی باعث میشود دانشگاهها به مراکز قدرتمندی تبدیل شوند که هم سرمایه فکری قوی را تثبیت میکنند و هم دانش جدید و نوآوریهای فناورانه را در فعالیتهای تحقیقاتی خود تولید میکنند. دومین گروه بزرگ از شاخصهای به اصطلاح عملکرد یا خروجی تشکیل شده است که شامل تولید صنایع با فناوری پیشرفته، صادرات با فناوری پیشرفته، رشد تولید ناخالص داخلی و رشد بهرهوری نیروی کار میباشد. بنابراین رویکردهای متعددی برای طبقهبندی شاخصهای اقتصاد دانشبنیان وجود دارد. که در بین آنها بانک جهانی بهجای شاخصهای مبتنی بر ویژگیهای اقتصاد دانشبنیان، از ارکان اقتصاد دانشبنیان صحبت میکند که این چهار رکن عبارتند از: رژیم اقتصادی و نهادی، آموزش و منابع انسانی، زیرساخت اطلاعاتی و ارتباطی ونظام نوآوری. در این تحقیق با استفاده از الگوی معرفی شده توسط بانک جهانی که یک الگوی کامل و متداولی است شاخصهای اقتصاد دانشبنیان برای ۸ کشور عضو دی ۸ طی سالهای ۲۰۰۰-۲۰۱۹ تهیه گردید. تمامی دادههای مطالعه که شامل رشد اقتصادی، کیفیت مقررات و کنترل فساد برای رژیم نهادی و انگیزش اقتصادی، مقالههای مجلههای علمی و درخواستهای ثبت اختراع برای نظام نوآوری، کاربران اینترنت و کاربران تلفن همراه برای فناوری اطلاعات و ارتباطات، نرخ ثبت نام در دوره دوم تحصیلی و نرخ ثبت نام در دوره سوم راهنمایی برای آموزش و توسعه منابع انسانی از سایت بانک جهانی تهیه شده است و برای برآورد مدل از روش PANEL ARDL استفاده شده است.
یافتهها: قبل از برآورد مدل ابتدا ۴ شاخص اقتصادی، نوآوری، آموزش و فناوری اطلاعات کشورهای در حال توسعه اسلامی دی ۸ طی دورهی مورد بررسی، محاسبه گردید. نتایج محاسبات شاخصها نشان داد که؛ ایران در شاخص نوآوری در بین کشورهای دی ۸ رتبه اول، شاخص آموزش رتبهی دوم، شاخص فناوری رتبه سوم و در شاخص اقتصادی رتبهی هفتم را داشته است. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که در بلندمدت تمامی چهار شاخص اقتصاد دانشبنیان اثر مثبت و معنیداری بر ارزش افزودهی بخش کشاورزی کشورهای دی ۸ داشته است اما در کوتاهمدت بین شاخصهای اقتصاد دانشبنیان و ارزش افزودهی بخش کشاورزی رابطهای وجود ندارد یعنی بهعبارتی دیگر اثر مؤلفههای اقتصاد دانشبنیان بر ارزش افزودهی بخش کشاورزی یک پروسه بلندمدت است و در بلندمدت مشاهده خواهد شد. همچنین در بلندمدت، بین شاخصها با توجه به کشش، شاخص آموزش و توسعهی انسانی اثر بیشتری بر ارزش افزودهی بخش کشاورزی داشته است که نشاندهندهی اهمیت بیشتر این شاخص بر رشد و توسعهی کشاورزی بوده است.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج اگرچه اثرات شاخصهای دانشبنیان در کوتاهمدت معنیدار نشده اما در بلندمدت اثر مثبت و معنیداری بر ارزش افزدهی بخش کشاورزی داشته که نشاندهندهی اهمیت اقتصاد دانشبنیان در آینده توسعهی کشاورزی کشورها است. بنابراین توجه و سرمایهگذاری در بخش آموزش، فناوری، نوآوری و رشد اقتصادی میتواند نهایتاً باعث افزایش رشد و توسعه بخش کشاورزی شود چراکه با بهکارگیری نوآوریهای نهادی و فنی و توسعهی آموزش بهرهوری عوامل تولید بهبود پیدا کرده و منجر به رشد تولید در بخش کشاورزی میشود. لذا توصیه میشود با سرمایهگذاری بیشتر و ارتقا کیفیت مراکز آموزشی در این زمینه اقدامی مؤثری در کشورهای مورد بررسی صورت پذیرد. در نهایت با توجه به اینکه کشاورزی ارتباط مستقیمی با شاخصهای اقتصاد دانشبنیان داشته است بنابراین لازم است محققان دستاوردهای علمی و تحقیقی خود را جهت افزایش و بهبود بازدهی بخش کشاورزی در اختیار کشاورزان و بهرهبرداران بخش کشاورزی قرار دهند.
مریم ضیاآبادی، محمدرضا زارع مهرجردی، سلیمه قنبری،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: امروزه با توجه به افزایش جمعیت، کاهش سهم دولت در اشتغال و افزایش سهم بخش خصوصی در اقتصاد، کارآفرینی به عنوان ابزاری در جهت تحقق اهداف اجتماعی، اقتصادی و پویایی جوامع مطرح شده است. کارآفرینی از مهمترین منابع پایان ناپذیر همه جوامع بشری است و کارآفرینان به عنوان صاحبان فکر و ایده با شناسایی و استفاده از فرصت های موجود، اقدام به ایجاد ارزش کرده و از عوامل کلیدی ارتقا بهره وری و رشد اقتصادی محسوب می شوند. پیش از بروز تحولات اقتصادی اخیر تصور بر این بود که رشد اقتصادی باعث افزایش درآمدها و بهبود کیفیت زندگی انسانها خواهد شد اما رشد اقتصادی همراه با کاهش کیفیت محیط زیست، سبب گردید که مباحث مربوط به توسعه پایدار در کانون توجه جهانی قرار گیرند. توسعه پایدار، توسعه ای است که نسل کنونی بدون به مخاطره انداختن توانایی نسل های آتی، بتوانند نیازهای خود را تأمین نمایند. در این مسیر، جوامعی پایدار هستند که علاوه بر پایداری اجتماعی و اقتصادی، پایداری محیط زیستی را نیز مورد توجه قرار دهند. توسعه کارآفرینی، با هدف رشد اقتصادی بالاتر به همراه مصرف بیرویه منابع طبیعی و تخریب محیط زیست ضرورت توجه همزمان به اهداف پایداری اقتصادی و محیط زیستی را الزامی نموده است. با توجه به مطالب بیان شده، هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه میان کارآفرینی، اقتصاد و کیفیت محیط زیست در منتخبی از کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته است.
مواد و روش ها: این پژوهش در سال ۱۴۰۳ با استفاده از داده های ۲۶ کشور منتخب در حال توسعه و ۱۷ کشور منتخب توسعه یافته، به بررسی اثرات همزمان کارآفرینی، رشد اقتصادی و کیفیت محیط زیست بر یکدیگر در دوره زمانی ۲۰۲۰-۱۹۹۵ پرداخته است. تحقیق حاضر از نوع کاربردی بوده و گردآوری داده ها و اطلاعات بهروش کتابخانه ای- اسنادی انجام شده است. بنابراین، ابتدا با مروری بر مطالعات پیشین، عوامل مؤثر بر کارآفرینی، محیط زیست و رشد اقتصادی استخراج شدند. سپس با استفاده از سیستم معادلات همزمان با داده های تابلویی (Panel ۳sls) اقدام به برآورد ضرایب متغیرهای مدل شده است. این روش همه معادلات را به صورت همزمان در سیستم معادلات برآورد می کند که از نظر مجانبی کاراتر بوده و با این روش می توان تمامی ضرایب متغیرهای روابط مورد مطالعه را همزمان محاسبه کرد. برای برآورد معادلات، نرم افزار استاتا نسخه ۱۳ مورد استفاده قرار گرفت.
یافته ها: نتایج برآورد ضرایب معادلات همزمان نشان داد در کشورهای توسعه یافته متغیرهای تولید ناخالص داخلی سرانه، مصرف انرژی و توسعه مالی به ترتیب با ضرایب ۰/۳۳۲، ۰/۳۱۸ و ۰/۱۱۸ دارای تأثیر مثبت و معنی دار بر آلودگی محیط زیست بودند. اما آزادسازی تجاری و کارآفرینی به ترتیب با ضرایب۰/۱۰۵- و ۰/۲۶۶- اثر منفی بر تخریب محیط زیست داشته اند. همچنین، در این کشورها متغیرهای مصرف انرژی، آزادسازی تجاری، کارآفرینی و توسعه مالی به ترتیب با ضرایب ۰/۵۵۱، ۰/۲۱۳، ۰/۴۹۸ و ۰/۱۰۸ اثر مثبت و معنی دار بر رشد اقتصادی داشتهاند و متغیرهای تولید ناخالص داخلی سرانه، مخارج عمومی دولت، آزادسازی تجاری، تشکیل سرمایه ثابت و مخارج تحقیق و توسعه با ضرایب ۴۷۵/۰، ۰۰۵/۰، ۰/۳۳۹، ۰/۰۱۶ و ۰/۱۴۱ دارای تاثیر مثبت و معنی دار بر کارآفرینی بوده و سبب توسعه کارآفرینی شدند. نتایج برآورد همزمان روابط در کشورهای در حال توسعه نشان داد متغیرهای تولید ناخالص داخلی سرانه، مصرف انرژی و کارآفرینی به ترتیب با ضرایب ۰/۴۶۶، ۰/۶۲۹ و ۰/۲۰۳ دارای تاثیر مثبت و معنی دار و متغیر آزادسازی تجاری با ضریب ۰/۱۱۷- دارای تأثیر منفی و معنی دار بر آلودگی محیط زیست بوده اند. همچنین در این کشورها مصرف انرژی، آزادسازی تجاری، کارآفرینی، مخارج عمومی دولت و توسعه مالی به ترتیب با ضرایب ۷۴۹/۰، ۱۱۷/۰، ۱۱۴/۰، ۰۷۲/۰ و ۲۰۲/۰ سبب افزایش رشد اقتصادی شدند. متغیرهای تولید ناخالص داخلی سرانه، آزادسازی تجاری، تشکیل سرمایه ثابت و مخارج تحقیق و توسعه نیز در کشورهای در حال توسعه بهترتیب با ضرایب ۲۱۰/۰، ۱۱۵/۰، ۵۴۵/۰ و ۰۳۳/۰ دارای تأثیر مثبت و معنیدار بر کارآفرینی بودند در صورتیکه مخارج عمومی دولت تأثیر معنیداری بر توسعه کارآفرینی در این کشورها نداشته است.
نتیجهگیری: در دهههای اخیر در اثر توسعه فعالیتهای اقتصادی با هدف رشد اقتصادی بالاتر، تخریب محیط زیست افزایش یافته و آسیبهای جدی به اکوسیستم وارد شده است که در این میان یکی از مهمترین فعالیتهای مربوط به افزایش رشد اقتصادی، توسعه کارآفرینی بوده است. توسعه کارآفرینی در کشورهای توسعه یافته تأثیر منفی بر آلودگی محیط زیست و تخریب آن داشته است بنابراین در کشورهای توسعه یافته، توسعه کارآفرینی در راستای سیاستهای توسعه پایدار صورت گرفته است. اما علیرغم سهم قابلتوجه کارآفرینی در رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه، در این کشورها، کارآفرینی سبب افزایش آلودگی و به مخاطره انداختن پایداری محیط زیست شده است زیرا در این کشورها، هدف رشد اقتصادی و تولید بیشتر، بدون در نظر گرفتن جنبه محیط زیستی فعالیتهای اقتصادی دنبال شده است. بنابراین، با توجه به نتایج بهدست آمده پیشنهاد میشود برای افزایش رشد اقتصادی و افزایش رفاه جوامع، کارآفرینی و فعالیتهای کارآفرینانه همچنان موردتوجه قرار گیرند اما بهمنظور جلوگیری از اثرات منفی توسعه کارآفرینی بر محیط زیست، بستر لازم برای فعالیتهای کارآفرینی دوستدار محیط زیست فراهم گردد و با برنامهریزی و سیاستگذاری مناسب و وضع قوانین محیط زیستی، توسعه کارآفرینی، رشد اقتصادی و بهبود کیفیت محیط زیست توأمان با یکدیگر موردتوجه قرار گیرند.