چکیده مبسوط
مقدمه و هدف: فضای کارآفرینی در جوامع روستایی تحت تأثیر تحولات جهانی در حال گذار است. زنان روستایی در گذر شتابان دانش و تکنولوژی به واسطه عقب ماندگیهای تاریخی که بیشتر ریشه در فرهنگ و سنت دارد، از قطار توسعه کارآفرینی جا ماندهاند. از یک سوی، تغییرات شتابان و لازمههای دنیای نوین و از سویی، کندی تغییرات محیطی و وابستگی به سنتها در جوامع پیچیده روستایی، دوگانهی توسعه کارآفرینی در حیطه زنان را شکل داده است. این مسأله در حیطه کارآفرینی زنان روستایی شکلی ویژه به خود میگیرد و به مراتب پیچیدهتر است. در عرصه کارآفرینی زنان با توجه به رویکردهای اجتماعی و فرهنگی، شرایط برون فردی برای شروع فعالیتهای کارآفرینانه از اهمیت فراوانی برخوردار است. اگر پذیرفته شود که توسعه فردی ناشی از استعداد و پشتکار است، میتوان نتیجه گرفت که ارائه پشتکار برای بروز استعداد نیازمند فراهم بودن شرایط محیطی است و یا حداقل میتوان گفت هزینههای توسعه فردی را کاهش خواهد داد. کارآفرینی زنان روستایی در غرب کشور با توجه به ضعفهای ساختاری و مشکلات اجتماعی اندکی پیچیدهتر از سایر نقاط کشور است. بر این اساس، هدف مطالعه حاضر، مدلسازی اثر مؤلفههای برون فردی در کنار مؤلفههایی که منشأ فردی و شخصیتی دارند بر میل به کارآفرینی زنان روستایی است.
مواد و روشها: رویکرد کلی تحقیق حاضر کمی و با روش توصیفی همبستگی انجام شده است. پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و بر اساس شیوه کنترل متغیرها غیرآزمایشی است. جامعه مورد مطالعه، زنان روستایی دهستان میان دربند در شهرستان کرمانشاه است (3960 نفر). بر اساس جدول کرجسی و مورگان، تعداد 250 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. جهت گردآوری دادهها از پرسشنامه محقق ساخته بهره گرفته شد. جهت تعیین روایی از دو روش روایی محتوایی و سازهای (تحلیل عاملی تأییدی) استفاده شد. پایایی ابزار پژوهش با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. بهمنظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرمافزار SPSS23 و در بخش آمار استنباطی از مدلسازی معادلات ساختاری و تحلیل مسیر در نرمافزار Amos23 استفاده شد. در این تحقیق، عوامل درونی به کلیه سازهها و متغیرهایی اشاره دارند که منشأ آن در ذهن و در اختیار فرد است. همچنین، عوامل بیرونی به سازهها و متغیرهایی ارتباط دارند که ریشه در محیط بیرونی و فضای کارآفرینی زنان روستایی دارند.
یافتهها: میانگین سنی زنان مورد مطالعه 39 سال بود. بیش از 80 درصد متأهل و در حدود 60 درصد زیر دیپلم بودند. همچنین 14/4 درصد شاغل و 85/6 درصد شاغل نبودند. درخصوص تجربه کارآفرینی، نتایج حاکی از آن بود که 9/2 درصد از افراد مورد مطالعه تجربه کارآفرینی داشتهاند و 90/8 درصد فاقد تجربه کارآفرینی بودند. نتایج نشان دادند که دانش و خصوصیات کارآفرینانه 37 درصد از واریانس متغیر نگرش و 48 درصد از واریانس متغیر کنترل رفتار درک شده را تبیین میکنند. همچنین دانش توانسته است 21 درصد از واریانس متغیر هنجار ذهنی را تبیین کند. در نهایت، متغیرهای پژوهش (خصوصیات کارآفرینانه، نگرش، عوامل اقتصادی، و عوامل آموزشی) 56 درصد از واریانس متغیر میل به کارآفرینی را تبیین کردند. بر اساس نتایج، علیرغم نتایج تحقیقات پیشین، دانش کارآفرینی، هنجار ذهنی، و خودکارآمدی به عنوان متغیرهای درونی و عوامل خانوادگی، عوامل نهادی-سازمانی، و عوامل اجتماعی-فرهنگی به عنوان متغیرهای بیرونی تأثیری بر میل به کارآفرینی زنان مورد مطالعه نداشتند.
نتیجهگیری: سازههای بیرونی که محیط زندگی و فضای نامرئی حاکم بر ذهن زنان روستایی را شکل دادهاند میتوانند نقشی دوگانه بر کارآفرینی زنان داشته باشند و جهتدهی آنها بر تمایل زنان روستایی به کارآفرینی تعیین کننده است. لذا، برای افزایش نگرش و تمایل به کارآفرینی در زنان روستایی، نیاز به ایجاد شرایط محیطی مساعد کارآفرینی و ارتقاء سطح سواد در خصوص کارآفرینی و درک از شرایط فرهنگی و اجتماعی موجود است. قاعدتاً در یک فضای مناسب کارآفرینانه، عوامل درون فردی و عوامل بیرونی باید اثر هم افزایانهی مثبتی بر ایجاد و کشف فرصتهای کارآفرینانه داشته باشند. نتایج این مطالعه نشان دادند که با توجه به شرایط حاکم بر زنان روستایی، ویژگیهای درونی نظیر دانش (که امروزه ابزارها و شرایط فراگیری آن فراهم است)، هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری درکشده اثری بر تمایل زنان به کارآفرینی نداشتند؛ اثری مثبت که در تمامی مطالعات تقریبا به آن اشاره شده است. سوگیری جنسیتی اقدامات توسعه که معمولاً در بطن تصمیمگیریها و رویههای اقدام در پروژههای توسعه نهادینه شده است و کمتر برنامهای با محوریت زنان روستایی تدوین شده است، بر سازههای ذهنی موثر بر کارآفرینی در زنان منطقه تأثیر گذاشته است و در نهایت، اثر مثبت خود را بر تمایل زنان به کارآفرینی نشان نداده است. لذا جهت متمایل ساختن زنان روستایی منطقه به کارآفرینی رعایت مواردی همچون 1) جهت دهی به بخشی از برنامهها و اقدامات توسعه روستایی (حداقل متناسب با جمعیت زنان فعال و تحصیلکرده روستایی)، 2) تغییر نگرش زنان روستایی از"جستجوگران شغل" به "خلاقان شغل"، 3) آموزشهایی که زنان روستایی را با مهارتهای سختافزاری و نرمافزاری آشنا سازد، 4) ایجاد انگیزههای اقتصادی مثل خوداتکایی و یا حس خودشکوفایی در زنان روستایی از طریق آموزش و 5) افزایش خصوصیات کارآفرینانه مثل ریسکپذیری و نوآوری، در زنان روستایی ضروری هستند.
| بازنشر اطلاعات | |
|
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |